دختر۲۵ساله:ناصر با وعده ازدواج به من تعرض کرد؛حالا می گوید تو هم مثل دیگر دخترهای هوسران هستی

عبارات مهم : تصویر

روزنامه خراسان نوشت: او که بعد از چند دقیقه گفت و گو با مشاور اندکی آرامش خود را بازیافته بود، با بیان این که اگر خانواده ام در جریان این ماجرا قرار گیرند، نمی دانم چه آینده شومی در انتظارم خواهد بود، افزود: آخرین فرزند پدر و مادرم هستم و پنج خواهر و برادرم نیز ازدواج کرده اند. به همین علت اعضای خانواده آزادی بیشتری به من می دادند و کمتر رفتارهای مرا کنترل می کردند. هر کاری را دوست داشتم انجام می دادم ولی سرزنش نمی شدم تا جایی که در دوران راهنمایی ترک تحصیل کردم و به کارهای هنری مانند گل دوزی و قلاب بافی روی آوردم.

به خاطر علاقه ای که به این کار داشتم خیلی سریع در بافتن انواع کیف، کلاه و لباس های گوناگون مهارت یافتم به طوری که بسیاری از دوستان و اطرافیانم بافتنی های مرا می خریدند. طولی نکشید که مشتریان زیادی پیدا کردم و از شوق درآمدزایی تلاش می کردم از خلاقیت هایم بهتر استفاده کنم. در این میان یکی از دوستانم پیشنهاد کرد جهت فروش بیشتر، نمونه کارهایم را در یکی از اینستاگرام، تلگرام، شبکۀ اجتماعی فیس بوک و … به نمایش بگذارم تا این که از این طریق با راننده اتوبوسی آشنا شدم که در استان البرز زندگی می کرد.

ناصر با وعده ازدواج به من تعرض کرد/ حالا می گوید تو هم مثل دیگر دخترهای هوسران هستی , دختر۲۵ساله

گفت و گوهای تلفنی و چت های اینترنتی در اینترنت با «ناصر» موجب شد آرام آرام به او وابسته شوم. باورم نمی شد که مدام با یک جوان غریبه در حال گفت و گو هستم. ناصر چندین بار تصویر های متفاوتی را از خودش برایم فرستاده بود و اصرار می کرد تا من هم تصویری از خودم برایش ارسال کنم. در همین حال خواستگارانم را به بهانه های واهی رد می کردم ولی پدر و مادرم نمی دانستند که من اوقاتم را در اینترنت با مردی سپری می کنم که از مدتی قبل دلباخته او شده است ام.

ناصر در این مدت آشنایی دو بار به مشهد آمد و یکدیگر را در رستوران و مراکز تجاری ملاقات کردیم. او در این ملاقات ها مدام وعده ازدواج می داد و از آینده شیرین زندگی مشترکمان سخن می گفت تا این که مدتی قبل ناصر دوباره به مشهد آمد و مرا با چرب زبانی به مسافرخانه ای کشاند که جهت اقامت دو روزه اجاره کرده بود. آن جا بود که این موجود کثیف با توسل به ترفندهای شیطانی مرا اغفال کرد و …

دختر ۲۵ ساله سراسیمه و پریشان احوال وارد اتاق مشاور کلانتری سناباد مشهد شد و در حالی که از شدت اضطراب دست و پاهایش می لرزید، برابر مددکار اجتماعی نشست. 

زمانی که متوجه شدم چه بلایی به سرم آمده هست، لرزه بر اندامم افتاد. هنگامی که فهمیدم که او از رفتارهای شیطانی اش تصویر و فیلم های زیادی تهیه کرده است از شدت ترس، این راز را پنهان کردم و با او تماس گرفتم ولی آن جا بود که فهمیدم ناصر همسر و فرزند دارد و مدعی است من هم مانند دختران هوسران دیگری بودم که در چنگ اش گرفتار شده است ام. اکنون در حالی دیگر پاسخ تلفن اش را نمی دهد که تهدیدم کرده است تصویرهای زشتی را که از من در اختیار دارد در اینترنت منتشر می کند .

واژه های کلیدی: تصویر | ازدواج | تصویری | اینترنت | اینترنتی | اخبار حوادث