سالن تدریس بعضی حوزه ها یادآور تالارهای امپراطوری رم است | ادبیات ائمه جمعه وحدتآفرین باشد
توصیه رهامی به ائمه جمعه؛ سخنگوی مردم باشید نه حکومت
عبارات مهم : روحانیت
به گزارش خبرآنلاین ؛محسن رهامی اعتقاد است: خود روحانیت باید به این فکر کند که آیا به تدریج از مردم فاصله گرفته است و آن جایگاهی که در سالهای دور و اوایل انقلاب داشته را تا حدى از دست داده هست. وگرنه مخاطبان ارزش فقط در حد و تعداد همان قشری است که نمازجمعه برایشان جنبه نوستالوژیک داشته و هر هفته خود را مقید به شرکت در آن میدانند.
با برداشته شدن نرده های بین مردم و امام جمعه تبریز، بسیاری این اقدام را تحسین کرده و آن را قابل تسری یافتن به سایر مناسبات بین مردم و مسئولان دانستند. محسن رهامی که خود نیز از طیف روحانیون است هرچند از حسن این اقدام چشم پوشی نمی کند ولی آن را حرکتی نمادین دانسته و می گوید که باید حائل های واقعی بین مردم و مسئولان برداشته شود.
سخنگوی مردم باشید نه حکومت , توصیه رهامی به ائمه جمعه
این روحانی اصلاح طلب شیوه زندگی بعضی از روحانیون را مورد انتقاد قرار داده و می گوید: «ساختن خانههای بعضا آنچنانی، دفاتر تشریفاتی و پرهزینه، بعضى از تالارهاى تدریس مدارس علمیه که زیاد به تالارهای پادشاهان شبیه است تا محل تدریس و جلسات مباحث علمى، اینها با مشى گذشته روحانیت سازگارى ندارد. تصاویرى که از سالنهاى تدریس بعضى از علما و مراجع در قم و بعضی شهرها پخش شده، واقعا یادآور تالارهاى امپراطورى روم است! و معلوم نیست بودجه این تالارها و دفاتر پرهزینه بعضى از روحانیون از خمس و زکات و سهم امام تامین می شود یا از بودجه دولتى و یا از محلهاى دیگر؟ »
رهامی در ادامه انتقادات خود، به خروجی حوزه های علمیه در چنین شرایطی اشاره می کند و می گوید: آیا واقعا از این سالنهاى پر طمراق، امثال علامه طباطبائی بیرون خواهد امد ؟ من که بعید میدانم ، همه این موارد باعث شده است که بتدریج بین مردم و روحانیون فاصله ایجاد شود. گرچه هنوز اکثریتى از روحانیون به همان سبک و سیاق سابق زندگى می کنند و درس می خوانند، ولی رفتارهاى یاد شده، بیشتر جنبه تبلیغات و اثر دفعى داشته است.
سالن تدریس بعضی حوزه ها یادآور تالارهای امپراطوری رم است | ادبیات ائمه جمعه وحدتآفرین باشد
مشروح گفت وگوی او را در ادامه بخوانید:
اقداماتی همچون کاری که از سوی امام جمعه تبریز جهت برداشته شدن حایل و مرده بین مردم و مسئولان انجام گرفت را چگونه ارزیابی میکنید؟
من هم از طریق رسانه ها متوجه اقدام آیتالله آل هاشم امام جمعه محترم تبریز شدم که دستور دادند نرده های بین صفوف نمازگزاران که آنها را از مسئولان جدا می کند، برداشته شود. با شناختی که از سابق، از ایشان داشتم همین کار از او انتظار می رفت. ایشان فردی مردم دار و خلیق هستند و دوست دارند که شبیه مردم عادی زندگى کنند و رفت و آمد خودشان را با وسایل حمل و نقل عمومی انجام می دهند. امیدواریم که این واکنشها علاوه بر اینکه از سوی خودشان استمرار می یابد و با توصیههای اطرافیان و بعضی دلسوزان این تصمیم را عوض کردن ندهند، از سوی سایر مسولان هم الگو قرار گیرد. البته اعتقاد دارم که اینگونه برداشتن حایلها و نرده ها جنبه نمادین داشته و در نهایت حائل های واقعی بین مردم و مسئولان باید برداشته شود. روحانیت و مسئولان باید خود را جزیی از مردم بدانند و مانند آنها زندگی کنند. آنها تافته جدا بافته از مردم نیستند.
فکر می کنید آیا این حس جدا بودن از مردم از روحانیت ایجاد شده است هست، حضور روحانیت در قدرت یا …؟
سخنگوی مردم باشید نه حکومت , توصیه رهامی به ائمه جمعه
واقعیت این است که در سالهای اولیه انقلاب و حوادث ناشی از شرایط ترور و بمب گذاریهای اوایل دهه شصت بعضا در نظر گرفتن چنین شرایط امنیتی را مورد نیاز میدیدند. ولی بعدها این عنوان به یک رسم و سنت پایداری درآمد که مسئولان و بخصوص روحانیون صاحب منصب ادارى و قضایی و امثال آنها را از مردم جدا کرد. حیات اجتماعى و سیاسی روحانیون به ارتباط با مردم و زندگی در میان توده مردم بسته هست. روحانیون در طول صدها سال از جنس مردم بودند و با آنها در ارتباط بودند و از نزدیک از آلام و پرسشها آنان باخبر می شدند. اوضاع و احوال زندگی ارزش هم همچون مردم و حتی در بعضی مواقع پایین تر از توده مردم بود. متاسفانه امروز آنقدر فاصله ایجاد شده است که هنگامی که در میان صفوف نمازجمعه، نرده های آهنین را برمی دارند، بعنوان یک عنوان خبرى در سطح کشور پخش می شود. انگار که فاصه گذاشتن بین مرد و مسولان به یک امر عادی تبدیل شده است بود و حالا بر داشتن حایل اینگونه خبرساز می شود.
اقداماتی همچون کاری که آقای آل هاشم انجام داده اند تا چه میزان می تواند در برداشتن این فاصله ها موثر باشد؟
معتقدم که خود روحانیت باید به این فکر کند که آیا به تدریج از مردم فاصله گرفته است و آن جایگاهی که درسالهای دور و اوایل انقلاب داشته را، تا حدى از دست داده هست. حرمت و جایگاهی که قشر روحانی در طول سالیان سال داشته ، شدیدا بخاطر واکنشها بخشى از طبقات روحانیون آسیب دیده هست. ساختن این نوع جایگاهها جهت روحانیون، منزل های بعضا آنچنانی، دفاتر تشریفاتی و پرهزینه، بعضى از تالارهاى تدریس مدارس علمیه که زیاد به تالارهای پادشاهان شبیه است تا محل تدریس و جلسات مباحث علمى، اینها با مشى گذشته روحانیت سازگارى ندارد.
سالن تدریس بعضی حوزه ها یادآور تالارهای امپراطوری رم است | ادبیات ائمه جمعه وحدتآفرین باشد
تصاویرى که از سالن هاى تدریس بعضى از علما و مراجع در قم و بعضی شهرها پخش شده، واقعا یادآور تالارهاى امپراطورى روم است! و معلوم نیست بودجه این تالارها و دفاتر پرهزینه بعضى از روحانیون از خمس و زکات و سهم امام تامین می شود یا از بودجه دولتى و یا از محلهاى دیگر؟ ایا واقعا از این سالن هاى پر طمراق، امثال علامه طباطبائی بیرون خواهد آمد؟ من که بعید می دانم. همه این موارد باعث شده است که بتدریج بین مردم و روحانیون فاصله ایجاد شود.گرچه هنوز اکثریتى از روحانیون به همان سبک و سیاق سابق زندکى میکنند و درس میخوانند، ولی رفتارهاى یادشده، بیشتر جنبه تبلیغات و اثر دفعى داشته هست، تا زندگى اکثریت خاموش روحانیت.
آقای رهامی قشری که به نمازجمعه می آیند از یک قشر خاصی هستند. به عنوان نمونه در رده سنی میانسال به اوج قرار دارند. می توان این اتفاق را هم ناشی از همین دور شدن روحانیت از عامه مردم دانست؟
سخنگوی مردم باشید نه حکومت , توصیه رهامی به ائمه جمعه
به عنوان کسی که مرتب با نسل جوان و دانشجویان و دانشگاهیان سرو کار دارم و ارتباطم با آنها خوب است باید بگویم که روحانیت آن جایگاه و موقعیت خود را بدلایل متعدد تا حد زیادى در بین جوانان، از دست داده هست. متاسفانه اقداماتى از نوع برداشتن حایل، در صفوف نمازجمعه ها گرچه بافایده است ولی دیرهنگام هست. حالا چه اندازه تاثیر داشته باشد به این بسته است که واکنشها روحانیت با مردم عوض کردن کند. منظورم آن دسته از روحانیت است که خود را تافته اى جدا بافته از مردم می داند. روحانیون باید گذشته و واکنشها و منش بعد از انقلاب خود را نقد کند، تا فاصله ای که بین آنها و نسل جوان ایجاد شده است را بتواند پر کند.
یکی از عوامل کم کردن استقبال قشر جوان از نمازهای جمعه همین فاصله انداختن در نمازها هست. گذاشتن دربان و محافظ و محدودیت رفت و آمدهاى مردم هست. از طرفى روحانیت ما باید سخنگوی مردم باشند. ولی می بینیم که نوعا خطباى نمازهاى جمعه به نوعی سخنگوی حکومت شده است اند تا اینکه سخنگوی توده مردم باشند. گاهی در ۲۰۰ نقطه کشور یک نوع حرف از تریبون نماز جمعه گفته می شود و جالب اینجاست که خط فکری آن همان است که شب قبل به عنوان نمونه در تلویزیون از زبان مسئولان کشور مطرح شده است هست. در حالیکه پرسشها هر منطقه و شهرى، تخصیص داده شده است به مردم همان منطقه دارد و تکرار دیدگاههاى مطرح شده است در صدا و سیماى حکومتى ایران، مشکلى از مردم حل نمى کند.
شما معتقدید یکی از مسائلی که باید در کنار برداشته شدن فاصله بین مردم و روحانیون به آن توجه داشت، ادبیات بکارگرفته شده است در تریبون های نماز جمعه هست. جهت این معضل چه باید کرد؟
ما کمتر شاهدیم که در نمازجمعه ها به پرسشها و مطالبات مردم از حکومت بپردازند.ادبیات بکار رفته در نمازجمعه هاى پایتخت کشور عزیزمان ایران و مراکز استانها، نوعا ادبیات تحکمى و از موضع بالاست، ادبیات نماز جمعه، باید موجب وحدت جمعیت باشد نه عامل تفرقه و تشتت. بعضى از خطباى محترم، تریبون نماز جمعه را با جلسه دادگاه انقلاب اشتباه می گیرند و وظیفه اصلى خود را فراموش می کنند لازمه وعظ و نصیحت، ادبیات خیرخواهانه و جذب کننده هست، نه ادبیات تحکمى و دفع کننده.
ضمن اینکه مطالب و اظهارنظرهاى روحانیون و ائمه جمعه و جماعات ما، نوعا اظهارنظرهاى مذهبی سنتى و نوعا بدون استدلال علمی هست. یعنى نوعا یک قرائت معینى از دین و مذهب، که قرائت رسمى حکومت هست، با نوعى تحکم و حالت آمرانه بیان میشود. این در حالیست که مطالعه کتب اجتماعی و سیاسی روز و ارتباط نیرومند با مجامع علمی و دانشگاهی باعث می شود که صحبت های روحانیون در عین حال بر طبق دانش روز و براساس نیازهاى عینى جامعه باشد. ولی متاسفانه از اول که وسایل ارتباطی تازه در دوران مدرن بوجود آمد، همچون رادیو و تلویزیون و اینترنت و ماهواره، اکثر روحانیون جایگزین استقبال به صف مخالفان پیوستند. آنها با هر پدیده جدیدی که می توانست به سرعت انتقال مطالب و گردش آزاد اطلاعات یاری کند مخالفت کردند. حتی در بعضی مراکز حوزوی استفاده از تلویزیون را ممنوع می کردند، البته من منظورم تمامى روحانیت نیست.
استفاده از ماهواره که همانند کاغذ، تلفن و تلگراف یک وسیله انتقال هست، از نظر بسیارى از روحانیون سنتى ممنوع و حرام است در حالیکه محتوا ربطى به خود وسیله انتقال ندارد، میتواند خوب یا بد باشد. اگر روحانیون در جریان پیشرفت تحولات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و علومی که از طریق همین وسایل انتقال یافته میشود، نباشند. در این صورت طبیعی است که سطح فکری و آگاهی و اطلاعات مردم نسبت به پرسشها جاری کشور و دنیا در حوزههاى مختلف، زیاد از خطیبی است که در نماز جمعه و جماعاتسخنرانی میکند. مردم با دسترسی به روشهای نوین گردش آزاد اطلاعات از آخرین اطلاعات و تحلیلهای پرسشها متفاوت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی مطلع می شوند.
گاهی یک روحانی با خواندن چند کتاب قدیمی در گوشه حجره خود، فکر می کند که علوم اولین و اخرین نزد اوست و آخرین حرف را در حوزه اقتصادی و اجتماعی را فقط خودش بلد است و دیگران را کم اطلاع تر از خودش مى پندارد. در این وضعیت، جوانان احساس نیازى نمی کنند که سخنان فلان امام جمعه یا جماعت را گوش دهند و اگر پای این نوع منبرها ننشینند فکر نمی کنند که چیزی را از دست داده اند. زیرا بر فرض اگر به نمازجمعه هم می رفتند چیزی را به دست نمی آوردند.
خود شما هم پای منبر روحانیون می نشینید؟
بله، گاهی که خودم پای منبر بعضی از خطیبان می نشینم یا در رادیو و تلویزیون به عنوان نمونه گوش می کنم، احساس می کنم که هیچ چیزی به معلومات من اضافه نشد و خطیب محترم هم به هیچ سوالی از سوالات جامعه پاسخ نداد. خب هنگامی که کسی احساس کند که جایگزین اینکه براى این نوع سخنرانى ها وقت بگذارد و هیچ مطلب جدیدی هم عاید او نشود، میرود مطالعه مى کند تا به دانش و معلومات خود اضافه کند.
طبیعی است مطالعه کتاب و بررسى در فضاى مجازى گسترده و متنوع را به نشستن پای بعضی از صحبت ها که بعضا هدر دادن عمر محسوب می شود، ترجیح میدهد. این مساله را روحانیت باید مورد توجه قرار دهد وگرنه مخاطبان ارزش فقط در حد و تعداد همان قشری است که نمازجمعه برایشان جنبه نوستالوژیک داشته و هر هفته خود را مقید به شرکت در آن می دانند. باید ما واقعی و عمقی بیاندیشیم. کاری که می کنیم و تصمیمی که می گیریم، واقعا جهت خدا و خیر و صلاح اکثریت مردم باشد و صرفا براى راضی ساختن این و ان نبوده باشد.
ضمن اینکه باید توجه داشته باشیم در طول تاریخ روحانیت اسلام، خصوصا روحانیت شیعه، بین مردم و روحانیت، فاصله آنچنانی نبوده هست. اکثر روحانیون از طبقات پایین جامعه بودند. ما در بین روحانیون افراد تاجرزاده و شاهزاده نداریم. همه از طبقات محروم بودند. از خانواده کشاورز، کارگر و معلم و…
علمای بزرگ ما در نجف و قم و سایر شهرها نوعا همانند مردم بوده و بعضا حتی پایین تر از سطح زندگى آنها زندگی می کردند. در خود نمازجمعه هم می بینیم که محراب امام جماعت را هم سطح جایگاه مردم و حتی پایین تر از سطح نشستن مردم قرار می دهند.
اگر محراب بالاتر از جایی باشد که مردم نشسته اند نماز جماعت باطل هست، یعنى در واقع، رابطه امام و ماموم قطع میشود، این مساله کاملا جنبه نمادین در ارتباط روحانیت با مردم دارد. بنابراین باید حرکتهایى را که بنحوی رابطه مردم و روحانیت را نزدیکتر کرده و فاصله ها را کاهش میدهد، تشویق کرده و دائما متذکر شویم که خصوصا روحانیونی که سمت های متفاوت حکومتى در اختیار دارند، از مجلس و خبرگان و سمتهاى دولتى و قضایی و ائمه جمعه و امثالهم، بیش از پیش تلاش کنند که هم سطح مردم بوده و با مردم زندگى کنند، تا آن محبوبیت و جایگاه و اقتدار از دست رفته را پیدا کنند و بتوانند نفوذ کلام خود را حفظ کنند.
واژه های کلیدی: روحانیت | مسئولان | نمازجمعه | مسئولان کشور | اخبار سیاسی و اجتماعی