تاپس بلاگ

خرید کتاب از گوگل
چاپ کتاب PDF
خرید کتاب از آمازون
خرید کتاب زبان اصلی
دانلود کتاب خارجی
دانلود کتاب لاتین
گت بلاگز اخبار سیاسی و اجتماعی مادر خطاب به آیت‌الله هاشمی گفت، جنگ را تمام کن/ در مناظره‌ها مسئولین دزد، قاتل، دروغگو بودند ، محمد هاشمی

در جایی مانند شهرداری که خیلی شلوغ‌بازار بوده، نجفی زحمت می‌برد. یعنی مسائلی که می‌بیند و از گذشته شهرداری خیلی زحمت می‌برد. 

مادر خطاب به آیت‌الله هاشمی گفت، جنگ را تمام کن/ در مناظره‌ها مسئولین دزد، قاتل، دروغگو بودند ، محمد هاشمی

محمد هاشمی: مادر خطاب به آیت الله هاشمی گفت، جنگ را تمام کن/ در مناظره ها مسئولین دزد، قاتل، دروغگو بودند

عبارات مهم : ایران

در جایی مانند شهرداری که خیلی شلوغ بازار بوده، نجفی زحمت می برد. یعنی مسائلی که می بیند و از گذشته شهرداری خیلی زحمت می برد.

مهمان این هفته برنامه “دست خط”، محمد هاشمی رفسنجانی مدیر اسبق شرکت صداوسیما و برادر مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی بود.

مادر خطاب به آیت‌الله هاشمی گفت، جنگ را تمام کن/ در مناظره‌ها مسئولین دزد، قاتل، دروغگو بودند ، محمد هاشمی

به گزارش تسنیم، متن زیر مشروح صحبت های محمد هاشمی در برنامه دست خط است:

ان شالله خوب هستید؟ برطرف کسالت شده؟

الحمدالله رو به اصلاح هستیم.

در جایی مانند شهرداری که خیلی شلوغ‌بازار بوده، نجفی زحمت می‌برد. یعنی مسائلی که می‌بیند و از گذشته شهرداری خیلی زحمت می‌برد. 

چون در سالگرد ارتحال آیت الله هاشمی رفسنجانی هستیم، از ایشان شروع کنیم. این یک سال بر شما چطور گذشت؟

خیلی سخت! به هر حال جهت ما خیلی سخت بود. تحمل فراغ ایشان مسئله است واقعا. چون من بعد از انقلاب و در این سی و چند سال گذشته با ایشان خیلی مانوس بودم. در این ۸-۷ سال گذشته من مسئول دفتر ایشان بودم و هر روز با هم بودیم.

ارتباط نزدیکی داشتید. چند سال از شما بزرگ تر بودند؟

۸ سال بزرگ تر بودند.

مادر خطاب به آیت‌الله هاشمی گفت، جنگ را تمام کن/ در مناظره‌ها مسئولین دزد، قاتل، دروغگو بودند ، محمد هاشمی

از روزهای آخر و لحظات آخر، خاطره و صحبت و ناگفته ای دارید؟

ایشان روزهای آخر به آن معنا نه مریض بود، نه مشکلی داشتند. این گونه نبود که در بستر بیماری باشند و احتمالی وجود داشته باشد. بنابراین جهت ما خیلی ناگهانی و باورنکردنی بود. همان روز یکشنبه صبح به مجمع آمدند و اتفاقا بسیار سرحال بودند. در جلسه مطالب مهمی را مطرح کردند.

در جایی مانند شهرداری که خیلی شلوغ‌بازار بوده، نجفی زحمت می‌برد. یعنی مسائلی که می‌بیند و از گذشته شهرداری خیلی زحمت می‌برد. 

نهار هم آقای دکتر هاشمی تماس گرفتند که ایشان را ملاقات کنند و ایشان هم موافقت کردند، قبول کردند با هم نهار بخورند. حدود ساعت ۴ ایشان مجمع را ترک کردند. من مرکز سرطان کار داشتم و کمی سریعتر از ایشان مجمع را ترک کردم و آمدم.

کارها را انجام دادم و می خواستم به منزل بروم که نزدیک منزل یکی از محافظین ایشان با من تماس گرفت و گفت حال حاج آقا خوب نیست و ایشان را به بیمارستان شهدا بردیم، اورژانس هستند اگر می خواهید بیایید. من هم همان نزدیک بودم و در عرض ۴-۳ دقیقه به بیمارستان رسیدم. دیدم ایشان روی تخت احیا خوابیده است و گروهی روی ایشان کار می کردند. پرسش کردم آثار حیات دارند؟ گفتند خیر. این آثار حیات مربوط به همین عملیات احیا است.

مادر خطاب به آیت‌الله هاشمی گفت، جنگ را تمام کن/ در مناظره‌ها مسئولین دزد، قاتل، دروغگو بودند ، محمد هاشمی

یک توصیه ای که در ایام ارتحال آقای هاشمی دیده شد، مدیریت بسیار خوب شما و آقا محسن هاشمی بود.

ببینید آقای هاشمی یکی از شخصیت های اگر نگوییم بی نظیر، کم نظیر نظام جمهوری اسلامی کشور عزیزمان ایران بودند. هنگامی که این اتفاق رخ داد، به طور طبیعی و عادی، عده ای می درخواست کردند از این اتفاق سوءاستفاده کنند و ما هم چون به ایمان و اعتقاد آیت الله هاشمی رفسنجانی به نظام واقف بودیم و می دانستیم ایشان همه زندگی اش را در این راه داده هست، آبرو و عزت و زندگی خود را در این راه هزینه کرده هست، بنابراین گفتیم نباید به گونه ای حرکت شود که بدخواهان سواستفاده کنند از ارتحال ایشان.

نتیجه این باشد که به وحدت و انسجام ملی و حمایت از نظام تمام شود، نه اینکه نقطه منفی باشد یا باعث تفرقه و تشنج شود.

اتفاق افتاده بود ایشان به شما توصیه ای کنند که بعد از ما چنین کاری کنید؟

خیر. اصلاً این حالت بین ما نبود. چون ایشان سرحال و سالم بود. من می توانستم به ایشان بگویم بعد از من چه کار کنید، چون بعضا کسالت هایی داشتم ولی ایشان وضع خیلی خوبی داشتند.

سر محل دفن ایشان روایت هایی شد که ابتدا گفتند قم و بعد مرقد امام شد. ایشان وصیت خاصی داشتند؟

خیر. ایشان جهت محل دفن خود هیچ وصیتی نداشتند. نظر بعضی از اعضای خانواده از جمله من این بود که قم جای مقدسی است و ایشان هم یک عالم هستند و خوب است در آنجا دفن شوند، ولی بعداً ملاحظاتی شد و بعضی از مردها ملاحظاتی را مطرح کردند و گفتند ایشان علاوه بر این که یک عالم هست، سیاستمدار هم است و مورد تکریم بسیاری از سران دولت های متفاوت است و آنها احتمالا هنگامی که به کشور عزیزمان ایران بیایند، می خواهند سر مزار ایشان بروند و ادای احترام کنند.

نکته دوم هم، رابطه ایشان با امام خمینی (ره) بود و اعتمادی که امام به ایشان داشتند و همراهی ایشان با امام، عامل بسیار تعیین کننده ای بود که محل دفن در مرقد امام شود. ما هم گفتیم هم از لحاظ سیاسی که کسانی بخواهند سر مزار ایشان بروند و هم به لحاظ رابطه ای که با امام داشتند، ایجاب می کند الان هم در کنار امام باشند. البته باید توجه داشت اینها همه توجیح است و مقدر بود، ایشان در مرقد امام دفن شوند.

آدم بسیار صبوری در عرصه سیاست بودند. در پرسشها خانوادگی هم این اندازه صبر داشتند؟

بله، فوق العاده.

س: به عنوان دو برادر بحثی بین شما شده است بود؟

هیچ گاه نبود. اصولا در خانواده نسبت به من یا برادران دیگر یا اعضای دیگر خانواده بحثی نداشتند. ایشان خیلی با تکریم نسبت به خواهران و برادران خود واکنش‌ها می کرد. به تعبیر ما روابط عمومی و جنبه مردم داری ایشان فوق العاده بود. فوق العاده در این پرسشها حساس بودند.

چند خواهر و برادر هستید؟

ما ۹ خواهر و برادر بودیم، الان ۶ تا هستیم. حاج آقا و یک برادر دیگر و یک خواهر فوت کردند.

چند خواهر و چند برادر بودید؟

۴ خواهر و ۵ برادر بودیم.

برادرهای دیگر هم اینجا هستند؟

بله.

چه می کنند؟

یکی وزارت خارجه بود و چند سالی است که بازنشسته شد. یکی دیگر در مس سرچشمه کار می کرد که او هم بازنشسته شد.

مادر به شدت به حاج آقا علاقه داشتند؟

نه، به همه علاقه داشتند.

خاطره ای از مادر ندارید؟

خاطره از مادر زیاد هست. سفارشی که سال آخر کردند، جنگ طولانی شده است بود و خسارات زیادی داشت، عده ای به مادر ما مراجعه می کردند. ایشان هر وقت می درخواست کردند به جبهه بروند، گاهی مسیر را عوض کردن می دادند و از کرمان و از جاهای متفاوت می رفتند، بعد محافظین ارزش را فرستادند که والده را بیاورند که می خواهم ایشان را ببینم و به جبهه بروم.

محافظین هم دنبال مادر رفتند و مادر هم گفتند به اکبر بگویید من که هر شب تو را در تلویزیون می بینم و اگر تو می خواهی من را ببینی به اینجا بیا! (می خندد) بعد حاج آقا به نزد مادر رفتند و ایشان هم دعایش کرد و گفت مادر می گویند جنگ دست تو است و اگر می توانید دیگر جنگ را تمام کنید. این هم سفارش مادر بود که اگر دست تو است و می توانید، دیگر جنگ را تمام کنید.

امام (ره) بر پیکر پدرتان نماز خواندند؟

بله، ایشان سال ۴۰ مرحوم شدند، آبان ماه سال ۴۰ بود. در قم بودند.

پدر روحانی بودند؟

بله، پدر روحانی بودند و درس حزه خوانده بودند ولی کار روحانی نمی کردند. روحانی بودند که کشاورزی می کردند، به تبعیت از امام صادق (ع) و امام باقر (ع) کشاورزی می کردند.

در جایی خوانده بودم آقای هاشمی در مسیر از امام همواره پرسش می پرسیدند.

بله. داستان این طور بود که آقای هاشمی هنگامی که به قم آمدند- یعنی سال ۱۳۲۷ بود – ابتدا منزل یکی از بستگان اخوان مرعشی ساکن شدند. منزل آنها درست روبروی منزل امام بود، اخوی می گفتند که من بعد از ۳-۲ سال که فضا را آشنا بودم، امام جهت درس که بیرون می رفتند، منتظر می ماندم و دنبال ایشان می رفتم.

بعد دو سه روز به خودم جرات دادم و جلو رفتم و از ایشان پرسش می کردم و در واقع شروع آشنایی ایشان با امام از این واقعه بود.

در جایی از شما خواندم که هنگامی که به امریکا رفتید جهت درس، آقای هاشمی یک سفر نزد شما آمده بودند و جهت شما جالب بوده که ایشان همه چیز را با دقت نگاه می کردندو می دیدند که اینها چطور پیشرفت کرده اند. سال ۵۴ بود؟

بله. ایشان ابتدا از فرانسه پیش آقای یزدی رفتند، من هم از کالیفرنیا به هیوستون رفتیم و ماشینی خریداری کردیم و با ایشان آمدیم، چون ایشان می درخواست کردند ببینند. من با هواپیما رفتم، چون ۲ هزار مایل فاصله بین کالیفرنیا و هیوستون بود، لذا من با هوپیما رفتم و آنجا یک ماشین خریدیم و و زمینی برگشتیم. ۱۷-۱۶ ایالت امریکا در این مسیرمان بود. یک هفته در راه بودیم و ایشان در بزرگراه مستقیم نمی آمدند.

دو هفته نزد من بودند. توصیه مهم این بود که آنجا ایشان زیاد روی این جنبه تاکید داشتند که آنها در چه زمینه هایی پیشرفت کرده اند و چگونه پیشرفت کرده اند. نقاط ضعف و مثبت نظام سیاسی آمریکا را در این سفر از نظر عملکردی می درخواست کردند دربیاورند.

ایشان می گفتند وجه یکسان بین نظام سوسیالیستی و نظام سرمایه داری، نظام اجتماعی خوبی هست؛ نه سیستم سرمایه داری و نه سیستم کمونیستی جوابگو نیستند. جوابگو، یک نظام یکسان بین این دو است.

آقای هاشمی چطور از زندان بیرون آمدند که آمریکا آمدند؟ اجازه خروج از کشور را داشتند؟

بله، ممنوع الخروج نبودند. ولی از آن سفر که بازگشتند تا پیروزی انقلاب در زندان بودند. به نظرم، خروج از کشور ایشان هم قاچاقی بود، چون بعد از بازگشت ایشان را زندان انداختند تا زمانی که انقلاب پیروز شد. در تحصن دانشگاه همان شب آزاد شد.

از آقای یزدی اسم بردید؛ در مبارزه، با آقای یزدی اختلاف نظر داشتید؟

اختلاف نظر به آن معنا نه، اختلاف نظر وجود داشت. نهضت آزادی یک تز سه بعدی قائل بود. می گفت مبارزه سه بعد «ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی» دارد. کسی که می خواهد در بعد ایدئولوژی کار کند، پایه اش این انجمن های اسلامی است در داخل و خارج کشور و کسی که می خواهد در بعد سیاسی کار کند حزب سیاسی، نهضت آزادی هست، بیایند عضو نهضت شوند و کسی که می خواهد در بعد نظامی کار کند، عضو مجاهدین خلق شود؛ چون ابتدا مجاهدین خلق از گروه های چریکی مسلمان بودند. در سال ۴۸٫

قبل از انحراف فکری؛

بله. بعد در این زمینه به عنوان نمونه اگر دانشجویی می خواست تظاهرات کند، نظر آقای یزدی این بود که تظاهرات یک کار سیاسی است و دانشجویان نباید این کارها را انجام دهند چون در بعد ایدئولوژیک هستند.

آیا امام راجع به نهضت آزادی بعد از انقلاب، چنین رویکردی گرفتند؟

نمی دانم، این زیاد به دولت موقت بازمی گردد.

یعنی آقای بازرگان؟

وقتی دولت موقت تشکیل شد دو سه اقدام انجام شد که خلاف انتظار امام بود. یکی از آنها دیداری بود که دکتر یزدی و آقای بازرگان در الجزایر با برژینسک داشتند.

این بدون اطلاع امام (ره) انجام شد؟

وقتی این خبر منتشر شد، در آن شورا مطرح شد که آیا آقای بازرگان و آقای یزدی که ملاقات کرده اند، با اطلاع امام بوده یا خیر؟ امام آن وقت در قم بودند، قرار شد از امام بپرسیم.

من با منزل امام در قم تماس گرفتم، گفتند امام الان نیستند، من هم گفتم این پرسش را بپرسید از ایشان. آقای صانعی پرسش کرده و نوشته بود جهت امام، امام هم زیر آن نوشته بود نه تنها با اجازه من نبوده، بلکه با اطلاع من هم نبوده هست. بازرگان هم که از الجزایر بازگشت، استعفا داد. به قم رفتند و استعفا دادند، امام هم دیگر این دفعه استعفا را پذیرفتند.

یک خاطره ای از شما خواندم که هنگامی که امام به پاریس رفتند، از آمریکا به دیدار امام(ره) رفتید. در همان ایام که هایزر به کشور عزیزمان ایران می آید، کارتر را به عنوان نماینده اش خدمت امام(ره) میفرستد که به نوعی به ایشان بگوید دخالت نکنید و به پایتخت کشور عزیزمان ایران نروید که امام(ره) هم جواب سنگینی دادند.

بله. اوایل بهمن ماه بود، دو نفر شب تماس گرفتند که می خواهند با امام(ره) دیدار کنند که امام هم موافقت کردند. ده و نیم شب نماینده آقای کارتر با نماینده مدیر جمهور فرانسه خدمت امام(ره) آمدند. نماینده امریکا همین را بیان کرد و تلویحاً با بی ادبی به امام(ره) گفتند در پرسشها کشور عزیزمان ایران دخالت نکنید. امام(ره) هم گفتند من هنوز به مردم نگفته ام که با امریکایی هایی که در کشور عزیزمان ایران هستند، چه بکنند و اگر مورد نیاز باشد می گویم.

یعنی امام(ره) او را ترساندن کردند و او هم جا خورد. نماینده مدیر جمهور فرانسه هم از در مهربانی وارد شد و گفت رفتن شما به کشور عزیزمان ایران خطر دارد و اگر جای شما اینجا خوب نیست شما را به قصر ورسای انتقال یافته کنیم. امام(ره) تقدیر کردند و گفتند جای من همینجا خوب است و جالب است که امام (ره) ۱۱۷ روزی که آنجا بودند اصلاً قصد هم نکردند که می خواهند بمانند. یعنی تا یک ماه نماز شکسته می خواندند و سر یک ماه در ماشین می نشستند و به جایی می رفتم و بعد بازمی گشتند و نمی درخواست کردند قصد کنند. من از ایشان پرسش کردم که نماز کامل بخوانیم یا خیر؟ امام(ره) فرمودند که خیال می کنید جهت خدا فرقی دارد که نماز ۴ رکعتی باشد یا دو رکعتی باشد، اصل این است که تسلیم باشید.

در هواپیما که می آمدید خودتان منتظر یک حکومت و مسئولیت تازه بودید؟

خیر. ما ها که می ترسیدیم (می خندد) اکثراً در هواپیما رعب داشتیم. وارد فضای تبریز شدیم هواپیما ۴۵۰ نفر جا داشت و ۱۵۰ مسافر در آن بودند. همه در هواپیما قدم می زدند ولی وارد تبریز که شدیم خلبان خواست همه سرجای خودشان بنشینند، این شوک دوم بود که چه شده است است که همه باید سرجایشان بنشینند،

به پایتخت کشور عزیزمان ایران که رسیدیم نیم ساعت هواپیما دور پایتخت کشور عزیزمان ایران می گشت و روی زمین نمی نشست. ما از اوج بهشت زهرا و خیابان ها را می دیدیم که همه پر بود، در فرودگاه هم همه پلیس بودند، این هم شوک سوم بود.

حاج آقا چطور ازدواج کردید؟

از آمریکا که آمدم یکی از بستگان موردی را معرفی کرد که به عنوان نمونه خانواده مناسبی هست، ما هم گفتیم می رویم می بینیم.

کرمانی بودند؟

بله. به کرمان رفتیم و با پدرومادرشان صحبت کردیم. بعد رفسنجان رفتیم، در منزل خاله ایشان با ایشان صحبت کردیم و تمام شد. من هم آمریکا رفتم و گفتم زندگی ام را جمع کنم و بازگردم. قرارها گذاشته شد؛ ۱۵ شعبان، ۱۸ تیر که امام در قم بودند، خدمت ایشان رفتیم و عقد را خواندند. باجناق ما در قم بودند و یک شامی جهت ۲۰ تا ۲۵ نفر دادند و تشریفات دیگری نداشتیم.

مهریه چقدر بود؟

مهریه ما مهر السنه بود. منتها امام فرمودند مهره السنه را نمی توان همینجوری گرفت و مهریه باید معلوم باشد. ۵۰۰ درهم را تبدیل کردند و آن وقت قیمت نقره بود و سه هزار و ۵۰۰ تومان شد.

اهل غذا ساختن در منزل هستید؟

بله. من همه نوع غذا بلد هستم.

به خاطر زندگی که در امریکا داشتید؟

فقط آن نبود. قبل از آمریکا رفتن هم، هنگامی که به پایتخت کشور عزیزمان ایران آمدیم همه ۸ سالی که پایتخت کشور عزیزمان ایران بودیم، مجردی زندگی می کردیم. گاهی مادر نزد ما می آمدند ولی زیاد اوقات مجردی زندگی می کردیم.

چه غذاهایی را خوب درست می کنید؟

همه چی را خوب می توانم درست کنم. غذای ژیگو، انواع خورشت ها، انواع کباب ها را بلد هستم.

الان هم درست می کنید؟

الان هم گاهی درست می کنم.

چند فرزند دارید؟

۴ فرزند دارم. ۳ تا پسر، یک دختر.

چه می کنند؟

همه ازدواج کرده اند. درس می خوانند، کار کشاورزی می کنند. یکی ارزش در باغ پسته کار می کند، یکسان با هم کار می کنند.

شما به شدت مخالف کار اقتصادی فرزند ها هستید؟

من مخالف کار اقتصادی نیستم، ولی اگر به عنوان نمونه کسی بخواهد از رانت استفاده کند یا آن چه بین بعضی معروف است آن کارها را مخالف هستم.

حاج زن کار فرهنگی می کنند؟

بله. افتخاری کار می کنند.

از جمله مدارس مذهبی را اداره می کنند.

بله. تقریبا از عالی ترین مدرسه کشور عزیزمان ایران هست. هم مذهبی، هم معتدل و هم از نظر درسی خیلی خوب هستند. یعنی اموزش و تربیت را با هم دارند.

در فامیل هم درخواست دارید که عضویت کنید؟

فراوان هستند ولی اصلا سفارش قبول نمی کنند. چون ایشان ضابطه مند عمل می کنند. مصاحبه و امتحان ورودی دارند و همانطوری عمل می کنند. خارج از ضابطه کسی را قبول نمی کنند و من هم هیچ وقت اصراری نمی کنم.

جناب هاشمی، اوضاع اقتصادی جامعه را چطور می بینید؟

از جهت اقتصادی افراد نیازمند در جامعه ما زیاد هستند. کسانی هستند که میلیاردها ثروت دارند و امکانات عجیب و غریبی جهت خودشان دارند، کسانی هم هستند که در فقر مطلق قرار دارند. یعنی فاصله طبقاتی در کشور بسیار زیاد شده است است.

از نظر علمی اطلاعات من کم هست، ولی آنچه واقعیت اجتماعی در صحنه و میدان مشاهده می شود، مراجعات و گزارش هایی که می بینیم، اوضاع مطلوبی نداریم.

اوضاع فرهنگی چطور؟

وضعیت فرهنگی هم فاصله زیادی با فرهنگ اسلامی دارد. زیربنای انقلاب اسلامی مکتب اهل بیت (ع) هست. مکتب اهل بیت (ع) هم ارزش های متفاوت در همه زمینه ها دارد و عمل گراست. متاسفانه الان می بینید جدایی خانواده ها و قیمت طلاق را، گاهی کشورها را می بینم قیمت طلاق آنها از ما کمتر است.

از کجا از این فرهنگ اسلامی فاصله گرفتیم؟

نمی دانم. مسئله است بخواهیم ابتدا را تعیین کنیم. ولی اوضاع کنونی و ناهنجاری های اجتماعی بسیار زیاد هست. یک توصیه ای که حالا جزو باورهای دینی ماست، انچه در تاریخ هم وجود دارد، این است که می گویند لقمه حرام آثار سویی دارد. ممکن است خیلی ها ندانند لقمه آنها حرام هست. مثلاً اگر من در اداره ای از وقت خود بزنم، خب این مسئله است.

دولت آقای روحانی را چطور دیدید؟

دولت آقای روحانی هم که معجزه نمی تواند کند. شرایطی که دولت را تحویل گرفت، اوضاع کشور از جهات متفاوت خیلی بد بود. مثلاً رشد اقتصادی منهای ۵ درصد بود، بیکاری سر به آسمان می زد، اشتغال زایی اوضاع بدی داشت و بسیاری از واحدهای تولیدی تعطیل بود. این نیاز به سرمایه دارد و با شعار نمی توان کار اقتصادی کرد.

برآوردی که در دولت آقای روحانی در سال ۹۵ شده است بود که گفته بودند اگر بخواهیم به این تعداد شغل برسیم، نیاز به ۵۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری هست. این میزان را از سه طریق می توان تامین کرد. یا بخش شخصی بیاید یا دولت خود سرمایه گذاری کند، یا جذب سرمایه خارجی داشته باشد.

نه بخش شخصی به این قدرت رسیده است و نه زمینه مورد نیاز جهت جذب سرمایه خارجی فراهم کرده ایم و نه دولت چنین بودجه ای دارد و در نتیجه وضع همین می شود.

می گویند آقای هاشمی یک انتقادی این آخرهای به دولت آقای روحانی داشتند که کارهای اقتصادی ملموس جهت مردم آنچنان که باید، نکرده اید، در حالی که می توانستید انجام دهید. این درست است؟

من این را از آقای هاشمی نشنیده ام و نمی دانم. بعضی افراد این جمله را از قول آقای هاشمی گفته اند، ولی من شخصاً از ایشان نشنیده ام و این را مستند نمی دانم.

اگر خود ایشان بودند، ممکن بود جهت سال ۹۶ دوباره نامزد شوند؟

نمی دانم، نه دیگر؛ آقای روحانی که می شدند…

شما که نامزد شدید و گفتید به توصیه اخوی بود.

از این جهت بود که گفتند در کنار آقای روحانی دیگرانی هم باشند. از ۵ نفر اسم بردند، نه این که هر ۵ نفر باشند.

چه کسانی بودند؟

آقای ناطق، آقای ظریف، آقای جهانگیری، من و یک نفر دیگر که الان به خاطر ندارم بودند. چون هیچ کدام نیامدند، من نامزد شدم. من تا شنبه ظهر صبر کردم.

آقای جهانگیری که نامزد شده است بودند!

نه، بعد از من بودند. حتی دو روز قبل یعنی روز پنج شنبه مراسمی راجع به آقای هاشمی بود که آقای جهانگیری هم حضور داشت و آقای مرعشی و دوستان دیگر هم بودند، آنجا صحبت شد و ایشان نقل کردند که آقای روحانی مخالف هستند که کسی از کابینه اش عضویت کند.

آقای ظریف با آقای هاشمی صحبت کرده بود؟

نمی دانم.

مناظرات را چطور دیدید؟

بسیار بد! یعنی مناظره ها واقعاً هیچی جهت نظام اسلامی جانگذاشت. در مناظره ها مسئولین دزد، قاتل، دروغگو بودند (می خندد). هجمه ای که به نظام شد هیچگاه از سوی دشمن نشده بود.

۶ رجل سیاسی چطور این واکنش‌ها را داشتند؟

جنگ قدرت همین است.

به کسی از این مردها حضوری انتقاد کردید؟

بله.

چه کسی بود؟

به هر کسی که دسترسی داشتم انتقاد کردم. البته به هیچ کدام دستم نرسید (می خندد).

پیغام فرستادید؟

بله. من هیچ کدام را ندیدم. در گفت وگوها و مصاحبه هایم این حرف ها را زیاد زدم.

آقای محمد هاشمی رفسنجانی آیا از عاملان بیرون آمد؟

همان وقت دلیلش را گفتم دیگر.

خیلی صریح بیان نکردید.

صریح بود. گفتم عاملان تبدیل به جبهه شده است است و یک حزب سیاسی نیست.

یعنی چه جبهه؟

جبهه متشکل از احزاب هست، ولی حزب اساسنامه و مرام نامه ای دارد. اخیراً به تدریج در شورای مرکزی حزب ترکیب به شکل جبهه شد، دیگر حزب نبود. من هم چون طرفدار حزب بودم، با جبهه نخواستم کار کنم.

چه کسانی آمدند که شما نخواستید کار کنید؟

اسم نبریم بهتر است.

براق گفتید و این هم بیان کنید.

بهتر است گفته نشود. ترکیب تازه را نگاه کنید که چه کسانی هستند.

می توان این طور گفت که چون به نوعی عاملان در اصلاح طلبان هضم شده است اند و به همین علت شما بیرون آمدید؟

نه، این بحثی که بیان می کنید در جناح اصلاح طلب مقبولیت ندارد. آنها می گویند عاملان پیشتازی دارند.

یعنی می گویند اصلاح طلبان در آنها هضم شده است اند؟

مثلاً این چنین می گویند. یک نوع این صحبت ها بعضاً شنیدم که بین عاملان و اصلاح طلبان وجود دارد.

آقا محسن هاشمی را فکر می کردید اینقدر جهت شوراها رای بیاورد؟

بله. زیاد هم فکر می کردیم رای بیاورد.

خیلی ها انتظار داشتند آقا محسن شهردار پایتخت کشور عزیزمان ایران شود. آیا اتفاق نیفتاد؟

من خیلی ورود نکردم، ولی اینها گفتند کسانی که جهت شورای شهر عضویت کرده اند از آنها قسم نامه یا تعهدنامه ای گرفته اند که با شورا بمانند و از شورا بیرون نروند.

الان آقای نجفی (شهردار تهران) را گزینه خوبی می دانید؟

آقای نجفی شخصیت برنامه ریز و اهل برنامه هست. چون استاد ریاضی هست، بسیار دقیق هست. در جایی مانند شهرداری که خیلی شلوغ بازار بوده، ایشان زحمت می برد. یعنی مسائلی که می بیند و از گذشته شهرداری خیلی زحمت می برد.

اگر وقت پیدا کند و چوب لای چرخش نگذارند، اقای نجفی جزء شخصیت هایی است که می تواند قدر زیادی شهرداری را اصلاح کند.

مدیر شورای شهر جهت آقا محسن جایگاه خوبی است؟

بله، آنجا تجربه ای کسب می کند.

برخی ها می گویند این یک سکویی جهت ریاست جمهوری است.

حالا این حرف ها سریع است که کسی مطرح کند. تجربه ای که در اجرا داریم، این است که کسانی که زودهنگام جهت مشاغلی مثل ریاست جمهوری خودشان را مطرح کرده اند، سوختند. نه تنها موفق نشدند بلکه سوختند.

یعنی توصیه شما به آقا محسن هم همین است؟

به همه چنین توصیه ای دارم. کسی اگر برنامه ای دارد هیچگاه نباید زودهنگام مطرح کند و باید در وقت خود و به موقع مطرح کند.

با آقا محسن در این زمینه صحبت کرده اید؟

خیر.

آقا محسن با شما ارتباط دارد که بخواهد مشورت بگیرد؟

ارتباط داریم، مشورت که چون من اطلاعات زیادی راجع به شهرداری به آن معنا ندارم. مشاور باید عالم در رشته خودش باشد.

پیش آقای ناطق بودیم و ایشان خاطراتش را بیان می کردند. می گفتند قبل از سال ۸۴ من چندین بار در ناهار معروف علمای مجمع، به آقای هاشمی گفتم عالی ترین فرد جهت ریاست جمهوری شما هستید، آقای هاشمی هم مخالفت می کردند. من دو الی سه بار می گفتم و ایشان هم مخالفت می کردند تا اینکه ۸۴ بدون اینکه به کسی بگویند یکباره تصمیم گرفتند. به عنوان امین آقای هاشمی بفرمایید چطور به این تصمیم رسیدند و آمدند؟

سال ۸۴ یا ۹۲؟

سال ۸۴ منظورم هست. البته سال ۸۴ هم ظاهرا روی آقای ولایتی تاکید داشتند که نامزد مورد نظرشان باشد ولی یکباره خودشان وارد صحنه می شوند.

سال ۸۴ را من خیلی به یاد ندارم، ولی سال ۹۲ را به خاطر دارم.

سال ۹۲ هم کسی گمان نمی کرد، حاج آقا بیایند.

بله. در سال ۹۲ درخواست از حاج آقا خیلی زیاد بود. هم گروه های سیاسی و هم نمایندگان مجلس و هم مردم، اصناف، چنین درخواستی داشتند. اکثر ملاقات های حاج آقا با همین درخواست ها همراه بود. حاج آقا هم مدام مقاومت می کردند و مخالف بودند.

ولی روزی که تصمیم گرفتند، گفتند من با خودم فکر کردم اینهمه درخواست های مردم آیا باید پاسخ منفی بدهم و استبداد رای داشته باشم و مخالفت کنم؟ من هم این را می پذیرم. منشا سال ۹۲ عمدتاً درخواست های مردمی بود.

اطمینان صددرصدی به آقای روحانی نداشتند که بتواند.

آقای روحانی که عضویت کرده بودند ولی بحث این بود که خود حاج آقا در میدان باشند و کشور را نجات دهند.

چون خیلی ها می گفتند آقای روحانی با آقای هاشمی هماهنگ کرده بود.

نه، حالا آقای روحانی جهت عضویت با آقای هاشمی مشورت کرده بودند. آقای عارف هم جهت عضویت مشورت کرده بودند، دیگران هم که می درخواست کردند عضویت کنند از حاج آقا مشورت می گرفتند، حاج آقا هیچ کسی را منع نمی کرد که عضویت نکنید و می گفتند شرکت کنید. مسئله منع جهت کسی نداشتند، منتها منشا تصمیمشان همین اصرار مردم بود که باید به مردم پاسخ مثبت داده شود.

شما آیا سمت هایی را که آقای خاتمی در دولت دوم خرداد پیشنهاد کردند، قبول نکردید؟

در مجموع شرایط می دیدم باید کمی جهت استراحت بروم.

فقط استراحت مدنظر شما بود یا دوست نداشتید کار کنید؟ چون ظاهرا به اخوی هم گفته بودید که دوست ندارید کار کنید؛

بله. علاقه مند خدمت به مردم بودیم، ولی در مجموع شرایط را مناسب نمی دیدم. چون من معاون اجرایی بودم و در معاونت اجرایی می توانستم خدمت کنم و مسلط به کارم بودم. معاونت اجرایی را منحل کردند. من هم خبر این را گرفتم و گفتم انحلال معاونت اجرایی جهت این است که من نباشم. وگرنه دلیلی نداشت معاونت اجرایی را منحل کنند.

به شما پیشنهاد دیگری دادند؟

دو سه تا پیشنهاد دادند؛ هواپیمایی کشوری، تامین اجتماعی، وزارت کار، پرسشها این چنینی بود. من شخصاً کاری که بدهند می سنجم و اگر توانائی در خودم احساس نکنم نمی پذیرم.

دلخوری شما از عملکرد آنها در انتخابات مجلس نسبت به آقای هاشمی، تاثیرگذار نبود؟

بالاخره آن وقت اختلاف نظر در پرسشها گوناگون داشتیم. منتها نپذیرفتن مشاغل به علت عدم تخصص بود.

آقای هاشمی تلویزیون نگاه می کند؟

اخبار را تلاش می کنم ببینم.

کدام بخش خبری را پیگیری می کنید؟

عصرها که منزل هستم خبر هفت را می بینم. ۲۰:۳۰ را معمولاً می بینم. خبر ۲۱ را می بینم.

سریال ها را می بینید؟

سریال ها را خیلی نمی بینم. یکی دو تا سریالی که دیدم، کیفیت خیلی پایین آمده، پوشش هایی که در تلویزیون ظاهر می شود، آرایش مویی که وجود دارد، دیالوگ هایی که مطرح می شود و نوع ارتباطات…

تازه می گویند تلویزیون خیلی بسته عمل می کند!

اینها از نظر فرهنگ سازی، فاصله از فرهنگ اسلامی هست. یک زمانی در دولت و یا در حاشیه مجمع بود که به آقای لاریجانی گفتم که شما آیا اینها را پخش می کنید؟ گفتند اگر اینها را پخش نکنیم مردم به سمت کانال های دیگر می روند یعنی بین بد و بدتر، گزینه بد را گزینش کردند.

من گفتم رسالت اسلامی ما این نیست. ما باید متاع خودمان را عرضه کنیم، حالا هر کسی این متاع را می خواهد بیاید، ولی اینکه متاع دیگران را بدهیم که مردم سراغ دیگری نروند، درست نیست.

خیلی از همفکران شما با نظر شما موافق نیستند.

من گفتم این منطق درستی نیست و باید متاع خود را عرضه کنیم. اگر همفکر من باشند، موافق این نظر هستند.

از نظر سیاسی به شما نزدیک هستند ولی متفاوت نگاه می کنند. می گویند صداوسیما باید خیلی بازتر عمل کند. به عنوان نمونه در یکی از اینستاگرام، تلگرام، شبکۀ اجتماعی فیس بوک و … اخیرا دیدم که راجع به یک موضوعی که واقعا منفی است حرف می زد، به عنوان نمونه نظرشان را راجع به این می پرسید که شما در خیابان از یک نفر خوشت می آید و او را گزینش می کنی که یک شب با اون زندگی کنی! به همین راحتی چنین بحثی را مطرح می کند که چه بلایی سر فرهنگ مردم می اورد! در این فضا فکر نمی کنید کار صدا و سیما خیلی سخت تر شده؟ یعنی واقعا وقت شما واقعا اینقدر سخت نبود!

نه، سخت هست. ولی جمله ای که رادیو معارف تقریبا هر روز از امام (ره) پخش می کند این است که این رادیو و تلویزیون باید اسلام را ترویج کند، اسلام را تبیین کند. یعنی شوخی نداشتند. من یک روزی خدمت ایشان رسیدم، دیدار ادواری با ایشان داشتم.

من نشستم و سلام کردم. امام (ره) یک دفعه گفتند من اگر خلاف شرع ببینم ملاحظه هیچ کسی را نمی کنم و اعلام می کنم. با یک حالت تقریبا تندی این را گفتند.

من ابتدا قدری جا خوردم و بعد گفتم بله من خیلی خوشحال هستم که این را می شنوم، معلوم می شود تابحال خلاف شرعی نداشته ایم که شما نگفته اید. (می خندد). امام یک تبسمی کردند. ولی ایشان خیلی جدی بودند. به عنوان نمونه در نامه ای که ایشان در سال ۶۶ یا ۶۷ نوشتند که من باید دو توصیه را تذکر بدهم، یکی اینکه اجنبی گریم نکند و دوم اینکه بیننده از روی شهوت نظر نکند. من پرسیدم منظورتان چیست که اجنبی گریم نکند؟ فرمودند اینهایی که در تیتراژ می نویسید، من دقت کرده ام که شما بازیگر زن دارید ولی گریمور زن ندارید، یا بازیگر مرد دارید ولی گریمور مرد ندارید. تذکر دادند که اجنبی گریم نکند.

ولی قبول کنیم که بالاخره هر دولتی که بر سرکار می آید، مردم می خواهند صدایشان شنیده شود.

قبول دارم. ولی تحلیل به مردم بدهند، نه اینکه تخریب کنند.

خیلی استفاده کردیم؛ از حضور شما تقدیر می کنم، برنامه با «دست خط» شما به آخر می رسد.

دست نوشته آقای محمد هاشمی رفسنجانی در برنامه «دستخط»:

«بسمه تعالی

با دعوت قبلی در برنامه دست خط شرکت کردم. از هر دری سخنی و از هر سوژه ای سوالی مطرح شد، آنچه برایم سخت بود صحبت کردن در خصوص ارتحال آیت الله هاشمی رفسنجانی بود. یادآوری این اتفاق از تلخ ترین خاطرات دوران زندگی من می باشد، ولی از نکات شیرین این برنامه تجدید خاطراتی از امام راحل (ره) بود؛ نصیحت های امام (ره)، حمایت های امام (ره) از مدیریت اینجانب در صداوسیما.

صداوسیما جهت من خاطره انگیز است آیا که ۱۳ سال از عمر خود را در این شرکت گذرانده ام، آن هم در روزهای تلخ و شیرین!

ذکر خاطره ای از مادر مرحومم، برایم جالب و آزاردهنده بود و آخر یاد پدر، پندها و اندرزهای حکیمانه پدر چه قشنگ و اثربخش در زندگی من بود.

خداوندا خودت یاری ام کن سرانجام به خیر گردم.»

واژه های کلیدی: ایران | محسن هاشمی | محمد هاشمی | هاشمی رفسنجانی | اخبار سیاسی و اجتماعی

نویسنده : topsblog

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • خرید کتاب خارجی pdf
  • جعبه هدیه کتاب
  • خرید کتاب خارجی
  • کتاب اورجینال
  • چاپ کتاب آمازون
  • افست کتاب لاتین
  • خرید کتاب کاغذی از آمازون
  • چاپ کتاب اورجینال
  • چاپ کتاب لاتین
  • کتب خلبانی زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی فیزیک کوانتومی
  • کتاب های الکترونیک اورجینال
  • هاردکپی کتاب های سخت افزار
  • کتب چشم پزشکی زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی فیزیک
  • خرید کتاب های زبان اصلی علم شیمی
  • هاردکپی کتاب های سرمایه گذاری
  • خرید منابع پزشکی اورجینال
  • دانلود فایل های زبان اصلی بیماری های مغز و اعصاب
  • دانلود فایل های زبان اصلی خودرو