تاپس بلاگ

خرید کتاب از گوگل
چاپ کتاب PDF
خرید کتاب از آمازون
خرید کتاب زبان اصلی
دانلود کتاب خارجی
دانلود کتاب لاتین
گت بلاگز اخبار حوادث داستان «ناتا»، «سارا» و دیگران

٧ نفر بودند؛ ٧ فرزند محل. ۵ دختر و ٢پسر٢٢ – ٣٢ ساله. از یک دورهمی برمی گشتند که در بلوار ارتش دچار اتفاق شدند؛ یک اتفاق تلخ و مبهم. ۴ سرنشین ماشین در همان لحظه

داستان «ناتا»، «سارا» و دیگران

داستان «ناتا»، «سارا» و دیگران

عبارات مهم : تصادف

٧ نفر بودند؛ ٧ فرزند محل. ۵ دختر و ٢پسر٢٢ – ٣٢ ساله. از یک دورهمی برمی گشتند که در بلوار ارتش دچار اتفاق شدند؛ یک اتفاق تلخ و مبهم. ۴ سرنشین ماشین در همان لحظه اول جان باختند و ٣ دختر و پسر دیگر به مراکز درمانی پایتخت انتقال یافته شدند. بعد از گذشت ۴ روز هنوز ٢ سرنشین مصدوم ماشین در بیمارستان خوابیدن هستند و یکی دیگر از آنها بر اثر شدت جراحات جان باخت. هویتشان شناسایی شده است است ولی وضع مناسبی ندارند. حالا خانواده و دوستان ارزش دست به دعا شده است اند تا سریعتر اصلاح یابند. البته این ٧ نفر اکیپ کوچکی از فرزند محل هایشان بودند. در آن شب تلخ جای دیگر دوستانشان در این دور همی خالی بود.

داستان «ناتا»، «سارا» و دیگران

دخترها و پسرهایی که حالا پروفایل تلگرامشان رنگ سیاه گرفته است و از دوستانی می گویند که دیگر نیستند و با یک اشتباه مرگبار قربانی اتفاق ای شوم شده است اند. ایلیا، بردیا، سارا و ناتا ۴سرنشین از ٧ سرنشین خودروی تیبای آبی رنگ بودند. ٧ سرنشینی که یا در بیمارستان خوابیدن هستند و یا زیرخروارها خاک دفن شده است اند. در میان سرنشینان این تیبای آبی رنگ دو برادر هم بودند؛ ایلیا و بردیا ولی حالا یکی از آنها زنده است و در بیمارستان تحت درمان و دیگری خانواده و فرزند محل هایش را ترک کرده و جهت هر لحظه آرامیده است.

پایان یک دورهمی مرگبار

٧ نفر بودند؛ ٧ فرزند محل. ۵ دختر و ٢پسر٢٢ – ٣٢ ساله. از یک دورهمی برمی گشتند که در بلوار ارتش دچار اتفاق شدند؛ یک اتفاق تلخ و مبهم. ۴ سرنشین ماشین در همان لحظه

«همه ما در شوک هستیم، هنگامی که تصویرهای مچاله شده است ماشین آنها را دیدم با خودم فکر کردم که همه آنها مرده اند، مثل یک کابوس بود. من هم قرار بود با آنها به این دورهمی بروم، ولی کاری پیش آمد و برنامه را کنسل کردم. از آن روز تا الان مدام به فرزند ها و خاطراتمان فکر می کنم. باورم نمی شود که «ناتا» هنوز دارد نفس می کشد و از میان آن آهن پاره ها زنده بیرون آمده است.» این بخشی از صحبت های صمیمی ترین دوست یکی از سرنشینان تیبایی است که در نخستین ساعات بامداد جمعه در اتوبان ارتش پایتخت کشور عزیزمان ایران دچار اتفاق شد. در ادامه گفت وگوی «شهروند» را با او می خوانید.

چند وقت است که با ناتا آشنا شدی؟

حدود ۶ سال پیش با او در یک دورهمی آشنا شدم. به واسطه یکی از دوستانم به یک دورهمی دورهمی دعوت شدیم، آن جا بود که جهت نخستین بار ناتا را دیدم. بعد از آن شب بود که رفاقت ما زیاد شد، چند روز بعد ناتا، من و چند تا از دوستانم را به منزل اش دعوت کرد. همین جوری دوستی ما زیاد و صمیمی تر شد. دیگر طوری شده است بود که همه جا با هم بودیم. میهمانی، گردش و دورهمی، هر جا تفریح یا برنامه ای بود ما با هم بودیم. البته منظورم از ما فقط من و ناتا نیست، ما یک اکیپ بودیم ولی رابطه من با ناتا بعد از مدتی خاص تر شد و به هم نزدیک تر شدیم.

بعد باید ناتا را خیلی خوب بشناسی؟

داستان «ناتا»، «سارا» و دیگران

تقریبا همه زندگی اش را جهت من تعریف کرده بود. ناتا دختر خاصی هست، با دخترهای معمولی تفاوت دارد. فکرهای عجیبی دارد، ولی دختر خیلی خوبی هست. او تنها زندگی می کند. پدرش چند سال پیش فوت کرده؛ هیچ وقت راجع به علت فوت پدرش با من صحبت نکرد ولی از فرزند ها شنیدم که در یک تصادف کشته شده است هست. ناتا با مادرش هم زندگی نمی کرد، رابطه خوبی با او نداشت، مادرش را مقصر می دانست.

پدر و مادر ناتا از هم طلاق گرفته بودند، به همین علت هم او دوست نداشت با مادرش زندگی کند. پدرش منزل خوبی جهت او به ارث گذاشته بود و در همان منزل تنها زندگی می کرد. با این که ٢٢ سالش بود، خیلی نترس و شجاع بود؛ همه کارهای زندگی اش را خودش پیش می برد و به کسی نیاز نداشت. تفریح و دورهمی هم پای ثابت برنامه ها بود. یک اکیپ بزرگ و خوشگذران که همه جا با هم بودیم البته زیاد دورهمی بود، یعنی منزل یکی از فرزند ها جمع می شدیم. تا جایی که من اطلاع دارم، آن شب هم از دورهمی بازمی گشتند که تصادف کردند.

٧ نفر بودند؛ ٧ فرزند محل. ۵ دختر و ٢پسر٢٢ – ٣٢ ساله. از یک دورهمی برمی گشتند که در بلوار ارتش دچار اتفاق شدند؛ یک اتفاق تلخ و مبهم. ۴ سرنشین ماشین در همان لحظه

چگونه از این اتفاق مطلع شدی؟

من از طریق یکی از دوستانم متوجه شدم. همان طور که گفتم ما اکیپی با هم دوست بودیم. روز شنبه بود که یکی از همان دوستان مشترکمان از خارج از کشور به من خبر داد که جهت ناتا و فرزند ها اتفاق بدی افتاده هست. چند تا تصویر برایم ارسال کرد، بعد هم از طریق خبرگزاری متوجه شدم که در اتوبان ارتش تصادف کرده اند البته از جزییات تصادف آنها خبر ندارم. هنگامی که خبرها را می خواندم باورم نمی شد، آنها همان شب یعنی پنجشنبه جهت من چند تا تصویر فرستادند؛ مثل این که جهت ناتا تولد گرفته بودند. قرار بود من هم با آنها باشم، ولی کاری برایم پیش آمد و با فرزند ها به دورهمی نرفتم.

یعنی آنها در بازگشت از تولد ناتا تصادف کردند؟

داستان «ناتا»، «سارا» و دیگران

تا جایی که من اطلاع دارم، آنها جهت تولد دورهم جمع شده است بودند ولی این که بعد از دورهمی به جای دیگری رفته اند یا در مسیر بازگشت تصادف کرده اند را دقیق نمی دانم.

در این اتفاق به جز ناتا دو نفر دیگر هم مصدوم و ۴نفر هم کشته شدند. آنها را هم می شناسی؟

بله، سارا و بردیا هم با آنها بودند که هر دوی آنها کشته شدند. سارا ٢١ یا ٢٢ سال داشت، بردیا هم همین طور. کلا اکیپ ما همه در این رِنج سنی هستند. من با بردیا و سارا نخستین بار در منزل ناتا آشنا شدم. بعد هم با آنها دوست شدیم. هنوز فوت آنها را باور ندارم. خیلی ناراحت کننده هست، ولی بقیه آنها را نمی شناسم، فقط شنیدم که ٢نفر دیگر هم کشته شده است اند و ٢نفر هم در بیمارستان خوابیدن هستند.

صاحب تیبای هاچ بکی که ناتا و دوستانش سوار آن بودند را می شناسی؟

نه، تا جایی که می دانم، مثل این که سرعت زیادی داشتند. ماشین مچاله شده است بود، اصلا قابل تشخیص نبود. از فرزند ها پرسیدم، آنها هم نمی دانستند، ولی تصادف خیلی شدیدی بوده. تصویر ها را که دیدم، باورم نمی شد که از میان آن آهن پاره ها کسی زنده بیرون آمده باشد. هنوز نمی دانم آن شب چه اتفاقی افتاده هست، ولی هرچه بوده واقعا وحشتناک و دلخراش هست. همه ما شوکه شدیم.

نمی دانی که در آن دورهمی مشروب یا مواد مخدر مصرف کرده اند؟

من هیچ اطلاعی از آن دورهمی ندارم. قرار بود با آنها بروم ولی نرفتم. حالا این که آنها کاری کرده اند یا راننده کی بوده و آیا با این سرعت حرکت کرده اند را نمی دانم.

ولی پلیس اعلام کرده که آنها حالت عادی نداشته اند؟

از این عنوان اطلاع ندارم.

بعد از اتفاق ناتا را دیده ای؟

یک بار جهت دیدن او به بیمارستان رفتم ولی اجازه ملاقات به من ندادند. البته دیروز از طریق یکی از دوستان مشترکمان متوجه شدم که حالش بهتر شده است است.

از خانواده اش خبر نداری؟

نه، من با شماره او تماس گرفتم، خاموش بود. ناتا کلا با خانواده اش ارتباط نداشت. همان طور که گفتم تنها زندگی می کرد و برادر یا خواهری هم نداشت. فقط مثل این که با دایی اش در ارتباط بود. از بردیا و سارا هم بی خبرم.

ماجرای مبهم تیبای آبی

همگی سوار تیبای آبی رنگ بودند، تیبایی که به گفته «محمد» متعلق به «ناتا» بوده که حالا در بیمارستان فیروزگر خوابیدن هست. «چند ماهی بود با فرزند محل هایمان قطع رابطه کرده بودم. اختلافاتم کاملا شخصی بود. به همین علت ترجیح دادم از آنها دور شوم. سال هاست که من و دوستانم اکیپی را در محلمان تشکیل داده ایم. بیرون می رفتیم. دورهمی داشتیم.

هرگز تصور نمی کردم گروهمان با یک تصادف از هم جدا شود.» اینها را محمد به «شهروند» می گوید. او در رابطه با این که چطور از این عنوان اطلاع پیدا کرد، گفت: «شنبه بود که یکی از دوستان سارا که در اتفاق جان باخته است با من تماس گرفت و خبر تصادف فرزند ها را داد. باور نمی کردم. به سرعت با سعید تماس گرفتم ولی متاسفانه او هم حرف های الناز را تکرار کرد. در اینترنت خبرها را سرچ کردم. خبر صحت داشت. تیبای آبی رنگ در اتوبان ارتش بعد از برخورد با یک ماشین سواری به سرعت از محل اتفاق متواری شد.

بچه ها جهت فرار از صحنه تصادف با سرعت سرسام آوری در مسیر شرق به غرب این اتوبان حرکت می کردند که حوالی اتوبان امام علی(ع) تعادل ماشین از دست رفت. تیبا هاچ بک از مسیر مهم فاصله گرفت و بعد از برخورد با جدول های حاشیه اتوبان از زمین بلند شد و با مخزن های شن و نمک حاشیه بزرگراه برخورد کرد و در درحالی که بدنه ماشین به کلی آسیب دیده بود به تیر چراغ برقی کوبیده شد و بعد از چندبار چرخیدن در اتوبان واژگون شد. خبر تلخی بود.»

محمد که ١٠ سال است با فرزند محل هایش دوست بوده در ادامه گفت: «دوستی ما دامنه دار بود. تعداد اکیپ مان مشخص نبود. خیلی زیاد بودیم. هرجا می رفتیم با هم بودیم، ولی آن شب اصلا نمی دانم چه مصلحتی بود که خیلی از دوستان نتوانسته بودند به این دورهمی بروند. هرکدام کاری داشتند و شرایطشان فراهم نبود. هیچ وقت زیاد از حد مجاز سوار ماشین نمی شدند ولی نمی دانم آیا آن شب این اتفاق افتاده بود.

تصور می کنم تیبا مال پدر ناتا بوده هست. من تیبای آبی رنگ را در باغ کردان ناتا دیده بودم. پدر ناتا فوت شده است بود و این تیبای آبی رنگ به ناتا رسیده بود. البته اینها را خود ناتا گفته بود و از صحت و سقم آن خبر ندارم.» این تصادف حدود ساعت دوونیم بامداد جمعه رخ داد. در همان لحظات نخست نیروهای امدادی و ماموران پلیس وارد عمل شدند. وضع خطرناک ماشین و متلاشی شدن اتاق آن، تعدادی از سرنشینان را محبوس کرده بود و نیروهای آتش نشان با تجهیزات هوا برش و جک های هیدرولیکی عملیات رهاسازی را شروع کردند.

همزمان در بررسی های ابتدایی محل اتفاق مشخص شد که ٣سرنشین تیبا به علت برخوردهای متوالی به بیرون پرتاب شده است اند و در دم جان باخته اند. بعد از برش و دسترسی نیروهای امدادی ۴سرنشین محبوس شده است هم از میان آهن پاره ها خارج شدند، ولی در معاینات نیروهای اورژانس مشخص شد که یکی از سرنشینان محبوس شده است هم جانش را از دست داده هست. علت تصادف در دست بررسی قرار گرفته است و به زودی جزییات این اتفاق از سوی پلیس اعلام می شود.

شهروند

واژه های کلیدی: تصادف | زندگی | فرزند | ماشین | اخبار حوادث

نویسنده : topsblog

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • خرید کتاب خارجی pdf
  • جعبه هدیه کتاب
  • خرید کتاب خارجی
  • کتاب اورجینال
  • چاپ کتاب آمازون
  • افست کتاب لاتین
  • خرید کتاب کاغذی از آمازون
  • چاپ کتاب اورجینال
  • چاپ کتاب لاتین
  • کتب خلبانی زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی فیزیک کوانتومی
  • کتاب های الکترونیک اورجینال
  • هاردکپی کتاب های سخت افزار
  • کتب چشم پزشکی زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی فیزیک
  • خرید کتاب های زبان اصلی علم شیمی
  • هاردکپی کتاب های سرمایه گذاری
  • خرید منابع پزشکی اورجینال
  • دانلود فایل های زبان اصلی بیماری های مغز و اعصاب
  • دانلود فایل های زبان اصلی خودرو