تاپس بلاگ

خرید کتاب از گوگل
چاپ کتاب PDF
خرید کتاب از آمازون
خرید کتاب زبان اصلی
دانلود کتاب خارجی
دانلود کتاب لاتین
گت بلاگز اخبار حوادث با مردی که همسرم با او رابطه داشت تماس گرفتم،گفت همسرت گفته مجرد است ، زن جوان قربانی سوءظن شوهر

مرد جوانی که همسرش را در حمام منزل کشته و گریخته بود بعد از ۲۴ ساعت سرگردانی در خیابان‌ها با یک مأمور کلانتری روبه‌رو شد و زمانی که پلیس را در کمین خود دید جهت

زن جوان قربانی سوءظن شوهر/ با مردی که همسرم با او رابطه داشت تماس گرفتم،گفت همسرت گفته مجرد است

عبارات مهم : زندگی

مرد جوانی که همسرش را در حمام منزل کشته و گریخته بود بعد از ۲۴ ساعت سرگردانی در خیابان ها با یک مأمور کلانتری روبه رو شد و زمانی که پلیس را در کمین خود دید جهت فرار وانمود کرد تصمیم دارد خود را از بلندی به پایین پرتاب کند، ولی نقشه اش نگرفت و دستگیر شد.

ایران نوشت:مرد جوان دیروز دستبند به دست وارد شعبه ششم دادسرای امور جنایی پایتخت کشور عزیزمان ایران شد تا ماجرای قتل همسرش را جهت بازپرس شرح دهد. او ساعت ۵ بعد از ظهر چهارشنبه ۱۷ آبان امسال بعد از کشتن همسرش، متواری شده است بود تا اینکه پسر ۱۲ ساله اش با ورود به منزل با جسد مادرش روبه رو شده است و همسایه ها و پلیس را خبر کرده بود.

بدین ترتیب مشخصات متهم فراری به تمامی واحدهای گشت پایتخت اعلام شد و متهم جوان ساعت ۱:۳۸ دقیقه بامداد ۱۹ آبان هنگامی که قصد عبور از خیابان نواب را داشت از سوی مأمور تیزهوش کلانتری که در صحنه جنایت حضور داشت و تصویر متهم را در منزل دیده بود شناسایی شد.

با مردی که همسرم با او رابطه داشت تماس گرفتم،گفت همسرت گفته مجرد است ، زن جوان قربانی سوءظن شوهر

اما فیروز به فرمان ایست مأموران پلیس توجهی نکرد و زمانی که آنها را در چند قدمی خود دید، نقشه ای به ذهنش رسید. او با سرعت به بالای پل میدان حق شناس دوید و وانمود کرد می خواهد خودش را پایین بیندازد تا به این شگرد مأموران از او فاصله بگیرند و وقت فرار داشته باشد. ولی با اقدام های روانشناسی مأموران پلیس، آخر بعد از دو ساعت خود را تسلیم کرد و صبح دیروز جهت بازجویی در برابر بازپرس محسن مدیر دِه قرار داده شد تا شرح همسرکشی را فاش کند.

متهم ۳۵ ساله که بدون کار است و جهت امرار معاش و گذران زندگی اش، کارت های تبلیغاتی پخش می کرد، با اعتراف به قتل همسرش شرح روز اتفاق و انگیزه جنایت را شرح داد.

مرد جوانی که همسرش را در حمام منزل کشته و گریخته بود بعد از ۲۴ ساعت سرگردانی در خیابان‌ها با یک مأمور کلانتری روبه‌رو شد و زمانی که پلیس را در کمین خود دید جهت

چرا همسرت را کشتی؟

برای اینکه فهمیده بودم با مرد دیگری ارتباط دارد و غیرتم قبول نمی کرد با این ماجرا کنار بیایم. باید فردی را که همسرم با او رابطه پنهانی برقرار کرده بود پیدا کنند و از او بپرسند آیا این کار را با من کرد.

چه وقت متوجه شدی همسرت ارتباط پنهانی دارد؟

چند ماه قبل ورشکست شدم. من با یکی از دوستانم در مغازه جوشکاری شریک بودم که ورشکسته شدیم و از همان وقت افسردگی به سراغم آمد. جهت همین به سراغ قرص رفتم و روزانه حدود ۴۰ تا قرص مصرف می کردم تا اینکه یکی از دوستانم از ماجرا با خبر شد و مرا به کمپ ترک اعتیاد برد. در آنجا سم زدایی کردند و جهت اینکه بی خوابی هایم خوب شود ۱۰ روزی خوابیدن شدم. جمعه ۱۲ آبان از کمپ مرخص شدم و تازه متوجه شدم طی مدتی که در کمپ بودم اتفاقاتی افتاده که زندگی ام را نابود کرده است.

با مردی که همسرم با او رابطه داشت تماس گرفتم،گفت همسرت گفته مجرد است ، زن جوان قربانی سوءظن شوهر

چه اتفاقاتی؟

جمعه که به منزل رسیدم متوجه شدم همسرم نسترن شب قبل به مسافرت یک روزه رفته و ساعتی قبل از آمدنم به منزل برگشته هست. یک ادکلن و مقداری سوهان هم خریده بود. هنگامی که پرسیدم کجا بوده اول گفت با همکارانش به مسافرت یک روزه رفته بود. همان موقع با همکارانش تماس گرفتم ولی هنگامی که آنها این عنوان را رد کردند گفت با تور مسافرتی بیرون رفته. از او خواستم مدرکی نشانم دهد که گفت خودش تنها رفته هست. می گفت ادکلن را هم خودش ۸۰ هزار تومان خریده. در صورتی که ادکلن قیمتش خیلی زیاد از این حرف ها بود. سر این عنوان جلوی پسر ۱۲ ساله ام با هم دعوایمان شد و او به بهانه خستگی و خواب به اتاق رفت. به پسرم گفتم گوشی مامانت را بیار تا نگاهش کنم.

مرد جوانی که همسرش را در حمام منزل کشته و گریخته بود بعد از ۲۴ ساعت سرگردانی در خیابان‌ها با یک مأمور کلانتری روبه‌رو شد و زمانی که پلیس را در کمین خود دید جهت

او گوشی را آورد و هنگامی که آن را چک می کردم دیدم با مردی به نام استاد چت کرده است و صحبت های شخصی داشته اند. به سراغ همسرم رفتم و از او راجع به مرد غریبه پرسیدم؟ ولی او تلاش کرد بهانه بیاورد و در نهایت گفت به احترام ۱۴ سالی که همسرت بودم بی خیال شو. دعوای ما ادامه داشت و فردای آن روز به سراغ عمه ام – مادرزن- رفتم و ماجرا را تعریف کردم. او هم گفت: دختر عمه ات را ببخش. بعد هم گوشی دخترش را گرفت و از من خواست که دیگر در این مورد با هیچ کس حرفی نزنم.

بعد چه اتفاقی افتاد؟

دو روز بعد از این ماجرا همسرم نسترن به منزل خواهرش رفت و خبر داد اگه حق طلاق را به او بدهم، حاضر است برگردد. من هم به خاطر زندگی ام و از آنجا که زنم را دوست داشتم رفتم به دفترخانه و حق طلاق را به او دادم که به منزل برگشت. ولی در این مدت می دیدم که خبر هایی رد و بدل می کند و از طرفی از من خواست آلبوم خانوادگی مان را در اختیارش قرار بدهم. بعد هم چند تصویر خودش را گرفت. از این کارهایش خیلی عصبانی شده است بودم. چطور می توانستم سکوت کنم. ماجرای درگیری ما ادامه داشت تا اینکه سه شنبه نسترن گفت از فردا به همراه پسرم به منزل خواهرش می رود. پسرم گفت بابا تو هم بیا ولی نسترن با نگاهش به او فهماند که صحبتش را ادامه ندهد و نمی خواهد که من با آنها به دورهمی بروم. این در حالی بود که من تا جمعه بدون کار بودم و باید تنها در منزل می ماندم.

با مردی که همسرم با او رابطه داشت تماس گرفتم،گفت همسرت گفته مجرد است ، زن جوان قربانی سوءظن شوهر

چهارشنبه آنها به دورهمی نرفتند؟

چهارشنبه همان روزی بود که من همسرم را کشتم.

چرا او را به قتل رساندی؟

همسرم هر روز ساعت ۶ و نیم منزل را به بهانه رفتن به محل کارش ترک می کرد و ساعت ســــــــــه بعد از ظهر بر می گشت. آن روز ساعت ۱۰ صبح آمد تا مدارک ثبت نامش را جهت گواهینامه رانندگی اش ببرد. ساعت حدود دو بعد از ظهر بود که پسرم به منزل آمد و وسایل باشگاهش را برداشت تا به کلوب برود.

به او گفتم امروز به کلوب نرو؛ قرار است با مادرت به منزل خاله ات بروی. اگر بیاید و ببیند که تو نیستی ناراحت می شود و فکر می کند من این کار را کرده ام. ولی پسرم گفت تا ساعت ۶ بعد از ظهر برمی گردد و به من پیشنهاد داد تا منزل را سمپاشی کنم تا به بهانه سمپاشی من هم بتوانم با آنها به منزل خواهرزنم بروم. قبل از بازگشت نسترن، پسرم منزل را ترک کرد.اما انگار همسرم پسرمان را در خیابان دیده و صدایش کرده بود.

اما پسرمان جواب نداده بود.همان موقع نسترن به منزل آمد و با حالت عصبانی و پرخاش گفت که من به پسرمان یاد داده ام که به او توجه نکند. به نسترن گفتم اصلاً ماجرا این نیست. پسرمان چت های آن روزت را خوانده و نسبت به تو سرد شده است است باید به او وقت بدهی تا با این عنوان کنار بیاید. به او گفتم بعد من منزل را سمپاشی می کنم و با شما می آیم. ولی او یکدفعه شروع به داد و بیداد کرد و وارد حمام شد و گفت اصلاً نمی خواهم با تو زندگی کنم و طلاقم را می خواهم.

و تو در پاسخ چه گفتی؟

به او گفتم حق طلاق را که به تو داده ام مگر به این شرط نبود که می خواستی زندگی کنی؟ آیا داری بهانه می آوری؟ کی این چیزها را یادت داده؟ قضیه مربوط به آن مرد غریبه است؟!

همان موقع زنم از داخل حمام به مشاجره و جر و بحث هایش ادامه داد که می خواهد از من طلاق بگیرد و زن استاد شود. چون استاد منزل و ماشین و شغل دارد و اوضاع خوب اجتماعی او باعث می شود هر چه بخواهد به دست بیاورد. به من هم گفت که تو هم یکی را پیدا می کنی تا با او ازدواج کنی. این حرف ها را که شنیدم دیگر نفهمیدم چه شد.

خون جلوی چشمم را گرفت. سنگی را که زیر گلدان بود برداشتم و به داخل حمام رفتم و به جانش افتادم. بعد از آن هم به آشپزخانه رفتم و چاقویی برداشتم و چندین ضربه به نسترن زدم. چون دوش آب باز بود، چاقو از دستم سر خورد و دست های خودم هم زخمی شد. خون زیادی از دست هایم می رفت ولی نمی توانستم به دکتر مراجعه کنم چون بلافاصله عنوان را به پلیس خبر می دادند.

بعد از قتل چه کردی؟

سنگ و چاقو را برداشتم و به همراه کارت عابر بانک همسرم از منزل خارج شدم. اول سنگ و چاقو را در سطل آشغال انداختم و بعد از آن به سراغ یکی از دوستانم رفتم. از او لباس گرفتم و لباس های خونی ام را دور انداختم.

آیا به او گفتی که همسرت را به قتل رسانده ای؟

نه، گفتم با برادرم دعوایم شده. البته بعد از آن با کارت همسرم لباس خریدم و آن لباس ها را هم دور انداختم چون لباس ها به تنم گشاد بود.

بعد از جنایت با کسی تماس نگرفتی یا جایی نرفتی؟

نه، در خیابان ها سرگشته و بی نشانه راه می رفتم. همان شب چند باری مأموران شناسایی ام کردند و قصد بازداشتم را داشتند که فرار کردم.در تمام این مدت در خیابان ها پرسه می زدم. البته تصمیم داشتم با استاد تماس بگیرم و با او قرار بگذارم. می خواستم از او انتقام بگیرم و بگویم آیا این کار را با من و زندگی ام کرده و زنم را فریب داده. آن دفعه که شماره اش را در گوشی همسرم دیدم به او زنگ زدم گفت حاضر است با من قرار بگذارد. او می گفت نمی دانسته نسترن متأهل است چون زنم اسمش را چیز دیگری معرفی کرده بود.

چرا می خواستی خودت را از بالای پل پایین بیندازی؟

من اصلاً قصد خودکشی نداشتم. آن شب خیلی خسته بودم. ۲۴ ساعتی بود که در خیابان ها راه می رفتم و اصلاً نخوابیده بودم. می خواستم به منزل یکی از دوستانم بروم و کمی بخوابم که مأموران مرا دیدند. جهت اینکه بازداشتم نکنند وانمود کردم که می خواهم خودم را از پل به پایین پرتاب کنم تا آنها از من فاصله بگیرند و از سمت دیگری فرار کنم که آنها شروع به صحبت کردند و در نهایت خودم را تسلیم کردم.

اعتیاد داشتی؟

سه سال قبل معتاد به شیشه بودم ولی به کمپ ترک اعتیاد رفتم و ترک کردم. تازگی ها متوجه شدم که همسرم به همراه مردی به کمپ رفته تا نامه ای از کمپ در مورد اعتیاد من بگیرد و بتواند از من جدا شود.

سرانجام با اعتراف مرد جوان به قتل همسرش، بازپرس محسن مدیر روستا، بعد از صدور قرار بازداشت موقت متهم، دستور انتقال او به پزشکی قانونی را صادر کرد تا اوضاع روانی اش بررسی شود.

واژه های کلیدی: زندگی | خیابان | ماجرای قتل | اخبار حوادث

نویسنده : topsblog

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • خرید کتاب خارجی pdf
  • جعبه هدیه کتاب
  • خرید کتاب خارجی
  • کتاب اورجینال
  • چاپ کتاب آمازون
  • افست کتاب لاتین
  • خرید کتاب کاغذی از آمازون
  • چاپ کتاب اورجینال
  • چاپ کتاب لاتین
  • کتب خلبانی زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی فیزیک کوانتومی
  • کتاب های الکترونیک اورجینال
  • هاردکپی کتاب های سخت افزار
  • کتب چشم پزشکی زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی فیزیک
  • خرید کتاب های زبان اصلی علم شیمی
  • هاردکپی کتاب های سرمایه گذاری
  • خرید منابع پزشکی اورجینال
  • دانلود فایل های زبان اصلی بیماری های مغز و اعصاب
  • دانلود فایل های زبان اصلی خودرو