گفت و گو با سحر دولتشاهی راجع به مدرسه، کودکی و لایف استایل

عبارات مهم : تئاتر

معلوم نیست کشف جادوی بازیگری، در سیاهی های اغواگر سالن نمایش چارسوی تئاتر شهر اتفاق افتاد، یا سالن کوچک نمایش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در پارک لاله، ولی هرچه هست، سحر دولتشاهی آنقدر عاشق شد، که ادامه تحصیل در رشته مهندسی شیمی را رها کرد تا رشته ای را بخواند که باعشق دوستش دارد. درس خواند و تئاتر بازی کرد و تئاتر بازی کرد و بازی کرد، بعد سینما و تلویزیون توان بازیگری اش را کشف و جذب اش کردند و جهت نقش مکمل به او جایزه دادند و کم کم نقش های اول هم بازی کرد و درخشید و کاندید جایزه شد به حالایش رسید که در اوج است.

دولتشاهی در مقطعی درگیری حاشیه ای بزرگ شد، ولی آنقدر و درایت و علاقه به هنر داشت که نگذارد حاشیه ها به اصل زندگی و هنرش لطمه بزنند. ما هم به این حاشیه ها نپرداختیم و عوضش، به زندگی و علایق و دوستان و خانواده این بانوی پرانرژی و موفق زباد پرداختیم. او ماه گذشته در نمایش پربیننده سی که ۱۲۰ هزار نفر را به کاخ سعدآباد کشاند، حضور موثری داشت و این روزها هم، مشغول بازی در پروژه دیگری به کارگردانی مصطفی کیایی هست. بهانه این مصاحبه همه این هاست.

گفت و گو با سحر دولتشاهی راجع به مدرسه، کودکی و لایف استایل

در بیوگرافی شما آمده که شما داشتید مهندسی شیمی می خواندید ولی این رشته را رها کردید. آن روز که داشتید این کار را می کردید به چه چیزی فکر می کردید؟

درواقع از ابتدا هم قصد ادامه آن را نداشتم و هنگامی که این حمایت از سوی خانواده و جسارت از سوی خودم پیدا شد، رفتم به رشته ای که دوست داشتم و دارم. البته موقعی که عوض کردن رشته دادم، به خاطر دلمشغولی هایم به ادبیات به سوی ادبیات نمایشی و ادبیات فرانسه رفتم.

دولتشاهی در مقطعی درگیری حاشیه ای بزرگ شد، ولی آنقدر و درایت و علاقه به هنر داشت که نگذارد حاشیه ها به اصل زندگی و هنرش لطمه بزنند.

البته این سنت اغلب خانواده هاست که دوست دارند فرزندشان دکتر و مهندس شود ولی بعید می دانم در خانواده شما چنین چیزی وجود داشته باشد. خانواده شما اهل فرهنگ و هنر بودند و پدر شما از بچگی شما را به دیدن تئاتر می برد. آیا در خانواده شما هم چنین چیزی وجود داشت؟

من هم در خانواده ام نخستین کسی بودم که گرایش به هنر پیدا کردم و تخصصی به این سمت آمدم. شاید در خانواده ام کسی هنر را دنبال می کرد ولی کسی شغلش نبود و من جهت اینکه شروع کننده باشم مشکل زیادی کشیدم.

قبلا در مصاحبه هایتان گفتید به همراه پدر زیاد به دیدن تئاتر می رفتید و شاید به نوعی پدرتان بود که بذر این علاقه به بازیگری را در شما کاشت. بعد از عوض کردن رشته و گرایش به هنر، آیا آثار پشیمانی را در صورت پدر، به خاطر علاقه مند کردن شما به هنر دیدی؟

واقعا نه. پدر هنگامی که دید خواسته من جدی است و گذرا نیست مرا حمایت کرد.

گفت و گو با سحر دولتشاهی راجع به مدرسه، کودکی و لایف استایل

این خواست جدی از کجا نشأت می گرفت؟

ببینید، جدا نمی دانم که آیا می خواستم واقعا بازیگر باشم یا خیر، ولی دنیای که درونش خلاقیت و تازگی وجود داشت جهت من جالب تر بود. حالا ممکن است هر کس در هر شغلی که باشد خلاقیت داشته باشد و زندگی کند ولی خلق کردن شغل آدم باشد از بچگی جهت من خیلی جالب بود.

دولتشاهی در مقطعی درگیری حاشیه ای بزرگ شد، ولی آنقدر و درایت و علاقه به هنر داشت که نگذارد حاشیه ها به اصل زندگی و هنرش لطمه بزنند.

مادر شما هم در کار ورزش بودند، درست است؟

بله. مادرم نایب رییس فدراسیون شنا بود.

آیا ورزشی بودن مادر باعث نشد که به سمت ورزش بروید و شما هم ورزشی شوید؟

گفت و گو با سحر دولتشاهی راجع به مدرسه، کودکی و لایف استایل

نه درواقع من از همان سنین کم، کارت مربی گری و نجات غریق داشتم و در خیلی از مسابقه های مادر را همراهی می کردم ولی شعار خود مادرم این بود که ورزش جهت سلامتی هست. یعنی ایشان هم جهت ادامه دادن ورزش در حد قهرمانی به وسیله من زیاد استقبال نمی کردند.

از علاقه به نویسندگی تا بازیگری

آن موقع قهرمان زندگی شما چه بود؟

هیچ گاه از کسی نام نمی برم. چون در مقاطع متفاوت انسان های بزرگی در زندگی من حضور داشتند که در موفقیت من نقش ایفا کردند. جهت همین تا امروز نتوانستم اسم کس خاصی را ببرم.

در مقطعی که بازیگری را با ادبیات نمایشی و تئاتر شروع کردید گروهی داشتید که کارگردان شما آیت نجفی بود و اتفاقا چند تا کار پشت سر هم با ایشان داشتید. ایشان الان چه کار می کنند و در آن مجموعه چه کسان دیگری حضور داشتند؟

آقای کیارش انوری که در حال حاضر فیلمساز هستند. زن هانا کامکار، آقای نعیم جبلی، زن مریم پالیزبان، یمین آتشی، نزدیک به ۳۰ یا ۴۰ نفر بودیم که حدود یک سال این کار را به صورت کارگاهی تمرین کردیم.

آیا حضور کسی مثل زن هانا کامکار فرزند استاد بیژن کامکار باعث می شد که شما به گروه کامکارها و موسیقی گرایش خاص تری داشته باشید؟ اساسا در آن سال ها به جز بازیگری علایق دیگرتان چه بود؟

من هر لحظه علاقه خاصی به موسیقی داشتم و در سنین خیلی کم سه تار می زدم که دنبال نکردم. روی هم رفته موسیقی هر لحظه از علایقم بود. هر لحظه هم تلاش کردم رابطه ام را با موسیقی حفظ کنم؛ از کلاس های سولفژی که در دانشگاه گذراندم تا دوره های آوازی که رفتم، ولی زیاد شنونده حرفه ای هستم.

و به نظر می رسد علاقه شما به موسیقی و دیگر حوزه های هنری خیلی به پیشرفت شما در بازیگری کمک کرده است؟

بله، حتما. یعنی من فکر می کنم دو تا چیز است که واقعا تفکیک ناپذیر هستند از این حرفه که یکی ارزش موسیقی و دیگری ورزش است.

وقتی ادبیات نمایشی می خواندید، به نویسنده شدن هم فکر می کردید؟

راستش چرا، نویسندگی آرزویم بوده و هست، ولی این یک نظر هست. در آن دوران هم متمرکزتر بودم و شاگرد بدی هم نبودم. ولی در سال های دوم و سوم دانشجویی آنقدر عمیق وارد فضای بازیگری شده است بودم که وقت نمی شد زیاد به این سمت بیایم. البته هنوز هم نویسندگی حرفه قابل ستایشی جهت من است.

نویسنده داخلی و خارجی مورد علاقه تان چه کسانی هستند؟

اصلا دلم نمی خواهد در این گفت و گو اسم از کسی بیاورم چون نمی توانم از بین کتاب هایی که خواندم و نویسندگان مورد علاقه ام، یکی را گزینش کنم. معمولا هم هنگامی که جایی اسمی می برم، بعدا به خاطر نبردن اسامی دیگر خودم را سرزنش می کنم جهت همین ترجیح می دهم اشاره خاصی به شخصی نکنم.

رشته شما ادبیات فرانسه بوده هست. آیا ترجمه ای دز این زمینه هم دارید؟

بله، دو ترجمه منتشر نشده دارم یکی از زبان انگلیسی و یکی از زبان فرانسه، ولی جهت موفقیت در ترجمه پیگیری مورد نیاز را نکردن و تمرکز مهم ام در بازیگری بود. شاید باید روزی به سراغ این ترجمه ها بروم.

کتاب ها و آدم های زندگی ام

همه ما لحظات و چیزهایی را در زندگی مام داریم که تاثیرگذارند. شما هم حتما این لحظات را داشتید. نخستین کتاب تاثیرگذاری که خواندید و روی شما تاثیر خیلی زیادی گذاشت چه بود؟

من الان نخستین چیزی که به ذهنم می رسد را می گویم و این معنی نخستین یا آخرین را نمی دهد. یادم می آید در دوران نوجوانی کتاب «جای خالی سلوچ» آقای دولت آبادی جهت من خیلی کتاب عجیبی شد و هنوز هم گاهی جهت پیدا کردن حال و هوای آن دوران به این کتاب رجوع می کنم.

آن موقع کلیدر را هم خوانده بودید؟

یادم نمی آید که اول کلیدر را خواندم یا جای خالی سلوچ را.

معلوم است که کتابخوان حرفه ای بودید چون کارهای آقای دولت آبادی در سطح بالایی نوشته می شود و جهت آن سن جالب است که کتاب تاثیرگذارش جای خالی سلوچ باشد. لابد تنهایی ها و فضایی که کاراکتر مهم این قصه داشت جذبش می کرد…

ببینید، الان کتاب خواندن مانند ادعاهایی شده است است که من زیاد ترجیحش نمی دهم ولی فرزند ای که در خانواده ای بزرگ شده است باشد که کتاب دست پدر و مادرش دیده باشد خود به خود روی خود فرزند هم تاثیر می گذارد و جهت من هم اینطور بود. یادم می آید از همان کودکی قبل از سواددار شدنم کتاب خواندن به عنوان یک عادت در خانواده ما بود.

در آن مقطع استاد بهرام بیضایی را می شناختید؟

بله، دقیقا یادم می آید تقریبا ۱۲ یا ۱۳ سالم بود که پدرم یک ویدئوی وی اچ اس یزدگرد و چریکه تارا را آورد و من دیدم و خیل روی من اثر گذاشت.

وقتی همه خوابیم یکی از آثار شما با آقای بیضایی است و اتفاق من شما را از همین کار به یاد می آورم. در آن کار، اگر اشتباه نکنم، به جز بازیگری، دستی هم در پشت صحنه داشتید. درست است؟

نه، من فقط با سمت بازیگری در آن پروژه بودم و خیلی هم از همکاری با آقای بیضایی لذت بردم.

چطور جهت این کار گزینش شدید؟

فکر کنم آقای افشین هاشمی که یکی از دوستان و همکارانم در تئاتر بودند من را معرفی کردند.

بازیگری در کار بیضایی و آتیلا پسیانی

با توجه به سن و سال تان و با وجود اینکه الان هنوز جوان هستید، کارنامه کاری تان در تئاتر خیلی خوب و پربار است و کارهای زیادی دارید و در بین نسل جوان جزو پرکارترین ها هستید؟

من تئاتر خیلی کار کردم ولی بسیار افرادی هستند که تجربه و سابقه کاری ارزش در این حوزه زیاد از من هست، به عنوان نمونه ستاره پسیانی از ۵ سالگی روی صحنه حضور دارد در صورتی که از من کوچکتر هست. در کل من کارم را با تئاتر شروع کردم و به طور میانگین سالی یک یا ۲ کار در این حوزه داشته ام.

اگر اشتباه نکنم، آتیلا پسیانی یکی از افرادی است که در صحنه تئاتر بیشتری همکاری را با ایشان داشتید.

بله، حدود پنج یا شش سال با ایشان همکاری داشتم و در گروه تئاتر بازی بودم.

برای کار ایشان چطور گزینش شدید؟

من یک نمایشنامه خوانی با ستاره داشتم و در کار آقای جلال پایتخت کشور عزیزمان ایران به اسم «هی مرد گنده گریه نکن» که ایشان من را آن جا دیدند، بعدش هم یک ورک شاپ داشتند که من شرکت کردم و بعد هم جهت همکاری گزینش شدم.

نغمه ثمینی معلم من بود

آیا فرزند درس خوان بودید؟ اصلا بگویید با این مشغله های ذهنی و علایق آیا اهل و درس و مشق هم بودید یا نه؟

من به مدرسه فرزند های خیلی درس خوان می رفتم. آنجا دانش آموزانش خیلی درس خوان بودند و طبیعتا بین آنها نه، من خیلی درس خوان محسوب نمی شدم ولی درسم بد نبود و از درس خواندن فراری نبودم.

از معلم هایتان کدام ارزش را به یاد دارید؟

یک معلم فیزیک بود به اسم زن آتش بند اگر اشتباه نکنم که خیلی دوست ارزش داشتم و امیدوارم هر جا هستند سلامت باشند. زن رادجم معلم ادبیات بود که واقعا از ایشان هم ممنونم چون بسیار در مطالعاتم به من جهت دادند. بعدا در دبیرستان زن نغمه ثمینی با ما تئاتر کار می کردند و باعشق دوست ارزش داشتم و هنوز هم رابطه من با ایشان همان طور باعشق است.

از آتیلا پسیانی، حمید امجد، محمد رحمانیان و خیلی خیلی کسان دیگر چیزهای زیادی یاد گرفتم. اگر بخواهم اسم ببرم افراد زیادی هستند که می ترسم حین نام بردن تعدادی از آنها را فراموش کنم.

خیلی جالب است که الان که ما خدمت شما هستیم، اخیرا در کاری بازی کردید که نویسنده آن زن ثمینی است: کنسرت نمایش سی. لابد جهت شما این کار جذابیت خاص ای داشت. از رابطه خودتان با نغمه ثمینی بگویید.

در طول اجراهای سی متاسفانه زن ثمینی در کشور عزیزمان ایران نبودند و من در آخرین شب اجرا برایشان یک پیغام صوتی گذاشتم و از ایشان تقدیر کردم بابت سال های دور مدرسه و جهت متن زیبای نمایش سی که هیچ شبی برایم عادی نشد و تک تک دیالوگ ها جادوی خودش را داشت.

این قشنگی که اشاره کردید به خاطر رابطه خاص تان با زن ثمینی است یا نه، واقعا دیالوگ ها به نظرتان خاص بودند؟

من یاد گرفتم که علاقه ام و کلا احساسم را از قضاوت حرفه ای ام جدا کنم و چیزی که به آن اعتقاد ندارم را نگویم و خیلی هم آدم تملق گویی نیستم. (خنده)

حضور جلوی دوربین در کنار هدیه تهرانی

اولین حضورتان جلوی دوربین کار «فرزند صبح» آقای افخمی و رو به روی ستاره ای مثل زن هدیه تهرانی بود. آیا در آن مقطع زن هدیه تهرانی از سابقه تئاتری شما شناختی داشتند؟

راستش را بخواهید واقعا نمی دانم ولی خیلی به من کمک کردند. آن موقع دوربین ۳۵ بود و استرس ها هم طبیعتا زیاد بود و من هم جهت بار اول بود که جلوی دوربین می رفتم. خیلی ترسیده بودم و ایشان خیلی از من حمایت کرد و از همان روز اول دوستی خوبی بین من و هدیه شکل گرفت.

اولین دیالوگی که گفتید را یادتان هست؟

در پلان اول حضورم دیالوگ نداشتم ولی یادم است در آن سکانس آنقدر همه چیز برایم عجیب بود که شبیه آلیس در سرزمین عجایب شده است بودم.

گویا پارک لاله در خاطرات کودکی شما نقش خاص ای دارد. الان چطور و در وقت حاضر نظرتان راجع به پارک لاله چیست؟

من دیگر هیچ وقت پیش نیامد که بروم به آن تئاتر کانون پرورش فکری ولی نخستین تجربه تئاتر من دیدن آن جاست. هنگامی که فرزند بودم یکی از طرفداران پر و پا قرص آن تئاتر بودم. به نظر نوستالژیک می آید ولی دیگر هیچ وقت وقت نشد که بروم دوباره آنجا را ببینم.

اجازه بدهید راجع به نحوه ورودتان به تلویزیون صحبت کنیم. این اتفاق چگونه افتاد؟

من نخستین بار جهت سریال زن مرضیه برومند به اسم کتابفروشی هدهد وارد تلویزیون شدم. همکاری با مرضیه برومند آنقدر برایم مهم بود که بدون خواندن فیلمنامه پیشنهاد همکاری با ایشان را قبول کردم.

اما آنچه باعث شد که خیلی زیاد دیده شوید سریال مسافران و نقش سرهنگ ناهید بود. خودتان هم این باور را دارید؟

بله. کارهای تلویزیونی، مخصوصا آثاری که هر شب پخش می شوند کمک زیادی به آشنا شدن بازیگر می کنند. مسافران کار خیلی خوبی بود و اتفاقات چند وقت پیش چند صحنه اش را دوباره دیدم که خیلی خندیدم. مسافران از نظر نگارش و فضاسازی خوب بود و در بحث تولید هم می توانست کمی شکیل تر برگزار شود ولی مهم نیست چون در وقت خودش کار متفاوت و پربیننده ای بود.

متولد ماه مهر

شما متولد ماه مهر هستید و فیلمی هم با این اسم ساخته شده است هست. آیا دوست دارید فیلمی باشد با این عنوان و شما در آن بازی کنید و اساس آیا به این طالع بینی ها اعتقادی دارید؟

من بعضی وقت ها از آدم ها می پرسم متولد چه ماهی هستید و شاید هم خصوصیات مشترکی بین ارزش است ولی اینکه بخواهم دنبال کنم نه، علاقه ای ندارم. در کل ماه مهر را دوست دارم ولی نه به خاطر اینکه تولد خودم در آن است.

ماه مهر و فصل پاییز را به خاطر مدرسه دوست دارید یا نه به خاطر فضای باعشق و شاعرانه اش؟

قطعا که مدرسه از حسن های مهرماه نیست و کسی از باز شدن مدارس خوشحال نمی شود (خنده).

وارد شدن در گروه عصر یخبندان و بارکد

به نظرم مصطفی کیایی از بعد دیگری از شما در بازیگری رونمایی کرد و آن هم کمدی بود. او سحر دولتشاهی متفاوتی را به مخاطب معرفی کرد. چقدر با این حرف من موافق هستید؟

درست می گویید و من هر لحظه به این فکر می کنم که خوب است در ژانرهای متفاوت بازی کنم و بتوانم این جذابیت ژانرهای متفاوت را احساس کنم. البته این خیلی کم پیش می آید. هر لحظه این دغدغه را داشتم که در سینمایی که در آن کمی فانتزی و رویا وجود داشته باشد حضور پیدا کنم چون همین مولفه های جذابیت بوده که من را به سینما علاقه مند کرده هست، جهت همین خیلی دوست دارم و شاید هم آرزویم باشد که چنین نقش های متفاوت را تجربه کنم. البته فکر می کنم این دغدغه هر بازیگری باشد.

درخصوص آقای کیایی و همکاری با ایشان کمی توضیح بدهید. بالاخره ایشان یکی از کارگردان هایی هستند که شما در سه چهار سال اخیر بیشترین کار را با او تجربه کردید.

راستش در عصر یخبندان نقش من دارم بود و داستان دردناکی بود و برعکس عصر یخبندان، در بارکد کاملا نقش متفاوت و طنزی را داشتم. تیم آقای کیایی واقعا مانند یک خانواده می مانند و من در آن فضا بسیار احساس امنیت خاطر دارم جهت اینکه بتوانم کارهای متفاوت تری را ارائه دهم.

قبول دارید کارهای کمدی که در این چند سال مردم از شما دیده اند کمک زیادی به بهتر دیده شدن شما داشته و شاید حتی نقطه قوت شما باشد؟

با بهتر دیده شدن و متفاوت دیده شدن موافق هستم ولی نقطه قوت را قبول ندارم، چون خیلی از نقش هایی که در آن کاندید شدم یا زیاد احساس کردم مورد توجه قرار گرفته ام کاملا جدی یا درام بوده است.

دوستان صمیمی شما، یعنی دوستانی که با آنها راحتید و رفت و آمد دارید از بین بازیگران هستند یا دوستان دوران بچگی تان؟

هردو. من دوستان خیلی خوبی از دوران بچگی هم دارم که با آنها معاشرت می کنم و دوست صمیمی هستیم. البته من اصولا تعداد کمی دوست نزدیک دارم و آنها هم از هم حرفه ای هایم هستند و هم دوستان خیلی قدیمی تر. حتما می خواهید اسم بیاورم.

اگر ممکن است…

(خنده) خارج از عنوان سینما من از خیلی سال قبل با ترانه علیدوستی دوستم، با ستاره پسیانی دوستم، با باران کوثری دوستم، با هدیه پایتخت کشور عزیزمان ایران دوستم، با هانیه توسلی دوستم، مهناز افشار هست. به خاطر مشغله ای که همه ما داریم ممکن است ملاقات هایمان دیر به دیر باشد ولی همه را دوستان خودم می دانم و با آنها راحتم. خدا کند کسی از یادم نرفته باشد.

گفتید ترانه علیدوستی و ایشان یک وجه یکسان دیگر با شما دارد و آن اینکه مترجم است..

ترانه مترجم است ولی من قرار بوده مترجم هم باشم ولی نیستم (خنده) هنوز کاری از من منتشر نشده که مترجم هم باشم ولی ترانه ترجمه کرده و خیلی هم به او افتخار می کنم چون ترجمه های بسیار خوبی دارد.

شما مترجمی فرانسه خواندید و همین طور ادبیات نمایشی. آیا ادبیات روز فرانسه را هم پیگیری می کنید؟

نه متاسفانه. این کار آخری هم که داشتم روی آن کار می کردم از متن انگلیسی بود نه فرانسه. خیلی متاسفم که مدت هاست به خاطر مشغله کاری از زبان فرانسوی دور هستم.

چهره در بازیگری مهم است

نقش صورت و فیزیک در موقعیت یک بازیگر چه اندازه است؟

به هر حال این وابسته است به نقشی که دارد بازی می کند ولی در همه جای دنیا یکی از مولفه های استار بودن و ستاره شدن فیزیک و صورت هست. البته در کل تعریف های متفاوتی جهت قشنگی وجود دارد و این عنوان در خیلی از مواقع سلیقه ای است.

آیا شما جهت حفظ استایل تان ورزش می کنید؟

بله.

دستور مادرتان است؟

دستور که نه، ولی مادر هر لحظه چک می کند که ورزش می کنی یا نه. من تلاش می کنم شیوه زندگی کردنم سالم باشد و مراقب خواب و ورزش و خوراکم هستم.

خیلی از بازیگرها بخشی از استایل خودشان را با آرایش به دست می آورند. شما به عنوان بازیگری که می تواند مدل خوبی جهت زن ها باشد چطور فکر می کنید؟

من تازه جهت رعایت کردن فرمول های شغلم زیاد آرایش نمی کنم و خیلی راحت تر از این را می پسندم. من با کمال احترام به کسانی که طور دیگری فکر می کنند، اصولا سلیقم آرایش زیاد نیست.

همراهی با همایون شجریان

تازه ترین و شاید متفاوت ترین پروژه ای که تا به حال تجربه کرده اید پروژه سی بود، از چگونگی حضورتان در سی بگویید.

از زمانی که آقای پورناظری در جمع دوستانه ای با آقای پورنعمت الله و آقای شجریان این عنوان را مطرح کرده بودند با بنده نیز تماس گرفتند و عنوان این ایده را در میان گذاشتند. به نظر من هم ایده فوق العاده ای آمد ولی راستش تا ۱۰ روز قبل از اجرا به نظرم پروژه ناممکنی می آمد. فکر نمی کردم که بشود در این ابعاد انجام شود ولی خوشبختانه شد.

من از ابتدا در جریان این پروژه بودم و می دانم دوستان جهت به اینجا رساندن پروژه از موانع زیادی عبور کردند. البته مطمئن بودم که اکثر مخاطبین این کار مخاطبین آقای شجریان و موسیقی هستند.

به همین علت بخش نمایشی این کار ریسک فراوانی داشت، چون هنگامی که شما بخواهید در کنار آثار امتحان بعد داده و دوست داشتنی از دید مردم، چنین نمایشی را، با سیل وسیعی از جمعیت داشته باشید طبیعتا ریسک های خودش را خواهدداشت. یعنی من خیلی از موفقیت بخش نمایشی مطمئن نبودم ولی متن خوب زن ثمینی و آقای دشتی که صبوری های زیادی به خرج داد که بتواند به کار شکل بدهد و همین طور بازی های خوب دوستانم در بخش نمایش همراه مناسبی جهت کنسرت شد.

همکاری اول شما با همایون شجریان بر می گردد به کار «چرا رفتی» و بازی در تیزر آن. اشتباه که نمی کنم؟

در آن کار من با زن باران کوثری همکاری داشتم و کلیپی هم که درست شد درواقع جهت رونمایی از آلبوم «نه فرشته ام نه شیطان» تهیه آن انجام شد نه جهت پخش عمومی. بعد خود ما هم متوجه نشدم که چطور به صورت گسترده پخش شد. در حقیقت رابط من در این پروژه زن کوثری بود.

این ویدئو البته تصویر العمل هایی منفی زیادی هم داشت. در آن برهه آیا شما واکنشی به نظرات منفی داشتید؟

همیشه کارهایی که در سطح گسترده پخش می شوند یک سری موافق دارد و تعدادی مخالف. من هم در کل عادت ندارم به تصویر العمل هایی منفی در هر زمینه ای واکنشی نشان دهم.

دختر شلوغ و پرانرژی پشت صحنه

یک پرسش کمی شخصی تر و البته زیاد پشت صحنه ای. آقای محسن کیایی و دوستان دیگری که با شما همکار بودند می گویند که شما بسیار شلوغ و پرانرژی هستید و پشت صحنه با شیطنت ها و شیرینی هایی که دارید خیلی محیط را دوستانه و گرم می کنید. آیا پیش شما هم از این تعاریف می کنند؟ کمی از این خاطرات بگویید و آیا به نظرتان این شلوغی و گرم بودن به بچگی تان بر می گردد یا نه؟

خوشحال می شوم اگر این طوری باشد و دوستان و همکاران عزیز در مورد من این گونه فکر کنند. البته دوستان نزدیک من خیلی زیاد خصوصیات مرا می شناسند و می دانند اهل بگو و بخند و شلوغ هستم. آدم هایی که کمی دورتر هستند فکر می کنند من آدم بداخلاقی هستم (خنده). شاید دلیلیش این باشد که من خیلی سخت آدم ها را به دایره نزدیک خودم راه می دهم ولی کلا آدم اخمو و بداخلاقی نیستم.

اینها ممکن است مربوط به کودکی ام باشد و فضای شاد و خوبی که در آن بزرگ شدم. ممکن هم است ژن باشد (خنده) هر چیزی که است عنوان این است که من این فضای سرحال پر از امید را دوست دارم. دوست دارم در اطرافم انرژی خوب جریان داشته باشد و تلاش هم می کنم که خودم در ایجاد این فضا موثر باشم.

از شیطنت های کودکی تان چیزی در خاطرتان هست؟

دلم می خواهم یک خاطره خنده آمیز و بامزه تعریف کنم ولی الان چنین خاطره ای یادم نمی آید ولی همین را بگویم که خیلی شیطون بودم. یکی از بازی های ما با فرزند های فامیل این بود که هنگامی که دور هم بودیم با هم از کتاب نمایش رادیویی می خواندیم و ضبط می کردیم. من هر لحظه مدیریت می کردم که دور هم یک کاری کرده باشیم که به همه خوش بگذرد.

خانواده صمیمی من

به نظر شما نقش خانواده در موفقیت چقدر است؟ آیا می شود گفت یکی از دلایل موفقیت تان این بود که خانواده پایه ای داشتید که در همه جا از شما حمایت کردند و به شما انگیزه و اعتماد دادند؟

واقعا خیلی موثر است و شاید ۹۰ درصد علت این موفقیت می تواند همین باشد

الان ارتباط تان با پدر و مادرتان و کل خانواده تان چگونه است؟

خیلی خوب. مادرم، پدرم، خواهر و برادرم عزیزترین های زندگی من هستند.

خواهر و برادرتان در کار هنر وارد نشدند؟

نه، ولی خدا را شکر در کار خودشان موفق هستند. برادر من روزبه لیسانس ریاضی محض گرفته و بعد فوق لیسانس محاسبات گرفته و الان در کانادا در یک NGO کار می کند که به نوعی پترن ریاضی در سیستم های عصبی و انتقال ژن و این پرسشها هست. خواهرم نسیم اینجا در دانشگاه پایتخت کشور عزیزمان ایران باستان شناسی خوانده و در برلین فوق لیسانس همین رشته را گرفته و جهت دکترایش دارد درس می خواند که سوشیال ورکر یا به نوعی مددکار اجتماعی شود.

ایشان همین الان هم در آلمان در کمپ های پناهنده ها به صورت به میل خود کار می کند. پدر من مهندس مکانیک است و سال های ک شرکت داشته در زمینه راه اندازی ماشین آلات پلاستیک فعالیت می کرد. مادرم هم که شناگر است و سال ها هیات علمی دانشگاه تربیت معلم بوده و نایب رییس فدراسیون شنا.

الان که در این زمینه فعالیت نمی کنند؟

نه. الان دیگر بازنشسته هستند.

گفتید که قدیم ها پدرتان شما را به تئاتر می بردند. آیا الان شما آنها را به تئاتر می برید یا با هم می روید؟

بله. کارهای خودم را می آیند می بینند و اگر در سفر نباشند و امکانش باشد هر تئاتری که می رویم هم ترجیحا همدیگر را همراهی می کنیم.

استایل ستاره ها

به پوشش و برند چقدر اهمیت می دهید؟

به برند نه. ولی به پوشش چرا. من دوستانی دارم که در این زمینه به من کمک می کنند. به هر حال من بازیگر هستم و این مقوله ای است که باید به آن بها بدهم. این بدهید معنی نیست که ظاهر آدم ها از باطن ارزش مهم تراست بلکه به نظر من هنر خوش پوش و خوش استایل بودن قابل احترام است و من به آن اهمیت می دهم.

گرچه شما اسم کسی را نمی برید ولی استایل کدام شخصیت شما را تحت تاثیر قرار می دهد و می پسندید؟

من این عنوان را خیلی دنبال می کنم ولی ترین را باز هم نمی توانم بگویم. کسی که الان به ذهنم می رسد از نظر استایل و بازی و جایگاه اجتماعی کیت بلانشت است.

شما از زن مریل استریپ گفتید و اگر توجه کرده باشید ستاره ای مثل استریپ ممکن است هنگامی که قرار است در یک خیریه و در کنار مردم عادی حضور پیدا کنند، با یک بلوز ورزشی راحت حضور پیدا کنند ولی در اینجا کمتر از این اتفاقات می افتد…

ما هم این را مد نظر قرار می دهیم که حضور در هر جایی یک فرمول (dress code) دارد که باید رعایت کنیم. به عنوان نمونه شما در جایی حضور پیدا کنید که جهت حضور در آنجا مورد نیاز است که شما لباس روز بپوشید، یک جای دیگر مورد نیاز است که شما لباس شب بپوشید و در جایی هم اسپرت. جایی هم است که شما دل تان می خواهد فضای ذهنی خودت را به لباس تحمیل کنی و حال و هوای خودتان را در سلیقه لباس پوشیدن رعایت کنید. ما هم تلاش می کنیم همه اینها را در نظر بگیریم. اینکه شما در نظر بگیرید چگونه مناسب جایی که دارید می روید لباس بپوشید و واکنش‌ها کنید عنوان مهمی است که حتما باید در نظر بگیرید.

اخبار فرهنگی – ماهنامه دیده بان/برترینها

واژه های کلیدی: تئاتر | بازیگری | بازیگری | خانواده | اخبار فرهنگی و هنری

گفت و گو با سحر دولتشاهی راجع به مدرسه، کودکی و لایف استایل