هر دو، بیش از آنکه به هنر خودشان شناس باشند، با واسطهای از دنیای سینما آشنا میشوند؛ اولی همسر شهاب حسینی است و دیگری فرزند زندهیاد خسرو شکیبایی. حتی در نخست
«دریبلِ» سایه سنگین شهاب حسینی و خسرو شکیبایی
عبارات مهم : نمایش
بدیهی است که پریچهر قنبری و پوریا شکیبایی، دو بازیگر نمایش «دریبل»، زیر سایه های بسیار سنگینی قرار دارند و جهت فرار از آن، راه دشواری در پیش دارند. قنبری و شکیبایی به پرسش های ما راجع به این نمایش پاسخ گفته اند؛ نمایشی نوشته داریوش علیزاده و کار سعید دشتی هر شب ساعت ۲۱ در سالن شماره ۲ تماشاخانه پالیز روی صحنه می رود.
«دریبلِ» سایه سنگین شهاب حسینی و خسرو شکیبایی
***
آقای شکیبایی، می گویند شما آن قدر در تمرین ها جدی هستید که حتی به دیگر بازیگران سخت می گیرید و اذیتشان می کنید.
البته اگر هم این طور به نظر می رسد به خاطر این است که در دوباره نویسی متن، بخش نهایی عوض کردن کرد و قسمتی که من و صحرا اسداللهی بودیم، بسیار دیر آماده شد. من جهت آبرویم بسیار ارزش قائل هستم و دوست نداشتم آزمون وخطاهایمان در اجرا صورت گیرد. درنتیجه به صحرا اسداللهی بسیار فشار آوردم و با خودخواهی از او می خواستم صحنه مان را تمرین کنیم او هم جهت این که صحنه خوب از آب دربیاید، با من همراهی می کرد. درحالی که دیالوگ های صحرا طومار است و او باید تمام اینها را حفظ کند که واقعا بازیگر را خرد می کند. آن هم در شرایط امروز که بازیگران تنها سر یک کار نیستند!
هر دو، بیش از آنکه به هنر خودشان شناس باشند، با واسطهای از دنیای سینما آشنا میشوند؛ اولی همسر شهاب حسینی است و دیگری فرزند زندهیاد خسرو شکیبایی. حتی در نخست
اتفاقا جهت خودتان هم این اتفاق افتاده است…
بله، در گذشته شرایط این گونه نبود. به عنوان مثال اگر پدر من زنده بود و می فهمید جهت حضور در پروژه ای دیگر به صورت موازی با این تئاتر قرارداد بسته ام، اصلا قبول نمی کرد. ولی امروز همه این کار را انجام می دهند.
به نظر شما در تئاتر ماهیتا می توان در یک شب در دو یا سه نمایش روی صحنه رفت؟
وقتی خروجی آنها قابل قبول باشد، اشکالی که ندارد هیچ، واقعا قابل قدردانی هم هست.
«دریبلِ» سایه سنگین شهاب حسینی و خسرو شکیبایی
به زنده یاد شکیبایی اشاره کردید. هنوز وحشت این را دارید که روی صحنه تماشاگر شما را در مقایسه با پدرتان ببیند؟
بله، هنوز هم هست. از کودکی که به مدرسه می رفتم، دو نوع واکنشها با من وجود داشت. در آن دوران اصلا درس خوان نبودم و بشدت بازیگوش بودم. در نتیجه خوراکی را فراهم می کردم تا واکنشها نوع دوم با من انجام شود. پدرم مشغله زیادی داشت و نمی توانست به مدرسه من بیاید، ولی همه دوست داشتند او را ببینند. در نتیجه معلم ها، ناظم ها و مدیران مدرسه با من از ابتدا جبهه داشتند که من با درس نخواندن و… به آن دامن می زدم! البته به آن دورانم مفتخر نیستم. این قضاوت و «فکر کردی کی هستی؟» هر لحظه با من همراه بود. در حالی که من هیچ گاه خود را معرفی نمی کردم و حتی ۹ سال به استرالیا هجرت کردم که از این سایه دور شوم ولی به این نتیجه رسیدم که نمی توان دور شد و باید با آن مواجه شوم.
هر دو، بیش از آنکه به هنر خودشان شناس باشند، با واسطهای از دنیای سینما آشنا میشوند؛ اولی همسر شهاب حسینی است و دیگری فرزند زندهیاد خسرو شکیبایی. حتی در نخست
حرف های بسیاری شنیده ام؛ به عنوان نمونه «ادای صدای باباش رو درمیاره» اصلا این حرف را نمی فهمم! صدای من از حنجره ای بیرون می آید که از آن پدر به من رسیده است! یا می گویند «می خواد در بازی ادای باباش رو دربیاره» یا «می خواد هیکلش رو مثل باباش درست کنه» خوب شانه های پدرم اگر از من پهن تر نبود، باریک تر هم نبود و من همین شکلی به دنیا آمده ام! البته صحبت های خوبی هم شنیده ام؛ به عنوان مثال می گویند «انگار شکیبایی را روی صحنه دیدیم» البته هنوز مطمئن نیستم خوب باشد ولی با خود فکر می کنم که اگر بازی من خوب نبود، این تداعی اتفاق نمی افتاد و ازآنجاکه می خواهم زندگی کنم، توصیه مثبت را در این حرف می بینم! باید با این عنوان بجنگم و کنار بیایم و شخصیت خودم را درون خودم پیدا کنم تا دیده شوم.
خانم قنبری چطور شد شما به عنوان بازیگر و شهاب حسینی به عنوان مشاور کارگردان به «دریبل» پیوستید؟
شهاب پیش از این که نمایش «اعتراف» را جهت اجرا آماده کند، دفتری تاسیس کرده بود جهت کار تولید تئاتر و تصویر. قرار بود با یک کارگردان، نمایشی آماده و من و چند دوست دیگر در آن نمایش بازی کنیم که امکان پذیر نشد. سعید دشتی، نمایشنامه «دریبل» را جهت اجرای عمومی پیشنهاد داد و ما پذیرفتیم؛ و از آن وقت درگیر این نمایش بودیم.
«دریبلِ» سایه سنگین شهاب حسینی و خسرو شکیبایی
آقای شکیبایی! در این نمایش از گره افکنی اخلاقی بسیار استفاده شده است هست. دزدی، دروغ و… هر یک دوراهی هایی را جهت هر یک از بازیگران ایجاد کرده هست. طراحی این گره را راجع به نقش «هوتن» چطور اجرا می کنید؟
هر شب که هوتن را بازی می کنم، احساس این است که ما در ناخودآگاهمان دوست داریم کاری را انجام دهیم که طبق قوانین بشری کاری اشتباه هست. بزرگ بینی، بی پروایی و پروازهایی که در وقت دیدن یک زندگی بهتر در ذهن ما شکل می گیرد، همواره ما را به این سوق می دهد که شاید یک روزی بتوانیم آن زندگی را داشته باشیم. چگونه قرار است به آن زندگی برسیم، به خودمان بستگی دارد. بعضی هم به این نتیجه می رسند که از راهی که در قاموس ما قدغن است به آنچه می خواهند، برسند. همه ما مستعد این هستیم که کاری همچون کار هوتن را انجام دهیم.
الب این است که شرایط من کمی ترسناک شده است هست؛ هر شب که نقش هوتن را بازی می کنم، زیاد به خودم حق می دهم و احساس می کنم قادرم این کار را انجام دهم! چون هر شب باید به شیرین بگویم که این کار را انجام داده ام و پای کاری که کرده ام، ایستاده ام. در نتیجه هر شب این نقش جهت من باورپذیرتر می شود و می ترسم چون می دانم کار اشتباهی است! گاهی هنگامی که می خواهی به عشقی که داری برسی یا پرسشها بغرنجی را که پیرامونت وجود دارد برطرف کنی، فقط یک راه به ذهنت می رسد. هوتن هم درگیر همین مساله شده است هست، چاره ای غیراز این ندارد که خودش باشد و این کار را انجام دهد.
می شود راجع به نمایش «دریبل» گفت که موسیقی در آن، وجهی تزئینی ندارد و همین ساز هنگ درامی که نوازنده بالای سر شما می نوازد، به عنوان یکی از کاراکترها عمل می کند. بنابراین شاید مورد نیاز بود که نوازنده نمایش در تمرین ها حضور داشته باشد. این طور بود زن قنبری؟
بله، می توان گفت که در دریبل، موسیقی فقط جهت این که باشد، نیست. موسیقی بسیار روی کار تاثیر داشت. هنگامی که موسیقی نمایشی زنده باشد، حس وحال دیگری به نمایش می دهد. حتی در وقت تمرین ها هم هنگامی که شاهین دولت زاده می آمد، حال ما بسیار بهتر بود. ضرباهنگ ها همان نهیبی است که شخصیت های نمایش
به خود می زنند.
جز موسیقی، چه نکات دیگری بر ریتم این نمایش اثرگذار بوده است؟
تمرین ها به ما بسیار کمک کرد. زمستان سال گذشته بحث اجرا کردن این نمایش پیش آمد و دورخوانی ها را با پوریا شکیبایی، رایکا ابراهیمی، صحرا اسداللهی، داریوش علیزاده و سعید دشتی شروع کردیم. البته فاصله هایی هم بین تمرین ها اتفاق می افتاد؛ بعضی اوقات من یا پوریا درگیر مسافرت بودیم و همچنین جهت دو نقش دیگر نمایش به دنبال بازیگر می گشتیم. البته از آخرهای بهار وقت و مکان اجرا را می دانستیم. به نظرم رج زدن ها و تمرین بسیار به این که امروز راجع به ریتم درست «دریبل» صحبت می شود اثرگذار بوده است.
از «فروشنده» تا «دریبل»
صحرا اسداللهی، یکی دیگر از بازیگران نمایش «دریبل» هست؛ او را هم در فیلم «فروشنده» دیده ایم و هم این روزها با سریال «در جست وجوی آرامش» روی آنتن شبکه پنج سیماست. در «دریبل» بازی او بسیار به چشم می آید و حالا هم پریچهر قنبری و هم پوریا شکیبایی در ستایش بازی او سخن می گویند.
قنبری می گوید: در میان بازیگران نمایش، صحرا اسداللهی از همه حس بهتری دارد. دوست داشتم میزان بازی من با او زیاد از آنچه الان هست، بود. چون می داند باید چه کار کند و همواره به نقش و بازی خود فکر می کند و بسیار راجع به وجوه شخصیت و نحوه بازی با هم صحبت می کنیم. او بسیار به پارتنرهای خود کمک می کند، چون می داند هنگامی که بازی پارتنرش خوب باشد، بازی او هم بهتر دیده می شود.
شکیبایی هم راجع به نقش «شیرین» که صحرا اسداللهی بازی می کند و این همه تناقضی که در نقش خود می سازد، می گوید: اتفاقی در نمایش ما افتاده است که فقط می توانستیم در اجرا آن را رقم بزنیم؛ هر شب در انتهای نمایش و با دیالوگی که شیرین می گوید، مخاطبان کاملا جا می خورند.
این اتفاق جهت من بسیار جالب هست، فیلم ها و تئاترهای بی شماری دیده ام و اعتقاد دارم این اتفاق، یک توانایی است که ما در این اجرا به آن رسیده ایم. این شخصیت منحصربه فرد هست. شیرین، کارهایی را انجام می دهد که شاید مخاطبی که با او همذات پنداری می کند، آنها را انجام ندهد و برعکس. بار مهم نمایش بر دوش شیرین است و برزخی بودن این شخصیت بین خنده و گریه که صحرا اسداللهی بخوبی از پسآن برآمده است.
جام جم
واژه های کلیدی: نمایش | نمایشنامه | خسرو شکیبایی | پریچهر قنبری | پوریا شکیبایی | اخبار فرهنگی و هنری