قتل همسری که شوهرش را چوپان زاده خواند

عبارات مهم : پرونده

به گزارش شرق، ٢٠ مردادماه سال ٩۴ مردی با پلیس ١١٠ تماس گرفت و از فوت زن جوانی خبر داد. این مرد به مأموران گفت: جهت چیدن ذرت به مزرعه رفته بودم که ناگهان متوجه جسد زن جوانی شدم که در میان ذرت ها افتاده بود. با اعلام این خبر مأموران تحقیقات خود را در این زمینه شروع کردند و بعد از تشخیص هویت متوجه شدند جسد متعلق به زنی به نام رؤیاست. مأموران همچنین متوجه شدند رؤیا مدتی بود با همسرش دچار اختلاف شده است بود.

در ادامه تحقیقات، همسر این زن که ابتدا منکر قتل رؤیا شد، بعد از ارائه مستنداتی از سوی مأموران پلیس راز قتل رؤیا را فاش کرد و گفت: در یک ریخته گری کار می کنم و معمولا شب ها ساعت ١١ شب خسته به منزل برمی گشتم؛ جهت همین شب ها سریع می خوابیدم تا فردای آن روز صبح سریع بیدار شوم و به محل کارم بروم. مدتی بود به علت اینکه باجناقم شب ها جهت شب نشینی به منزل ما می آمد نمی توانستم صبح سریع بیدار شوم و به علت کمبود خواب هر لحظه خسته بودم و در محل کار نمی توانستم به درستی کار کنم به همین علت از باجناقم خواستم ساعت هفت یا هشت شب به منزل ما بیاید و تا ساعت ١٢ آنجا بماند به همین خاطر باجناقم از من ناراحت شد و دیگر به منزل ما نیامدند.

قتل همسری که شوهرش را چوپان‌زاده خواند

این مرد راجع به روز اتفاق به مأموران گفت: بعد از مدتی باجناقم دورهمی ترتیب داد و به جز خانواده ما همه فامیل را دعوت کرد. همسرم از این کار خیلی ناراحت شد جهت همین زمانی که به منزل رفتم همسرم به من گفت تو با این کارت باجناقت را ناراحت کردی و او دیگر ما را به دورهمی هایشان دعوت نمی کند. زمانی که متوجه ناراحتی همسرم شدم، به او پیشنهاد دادم لباس هایش را بپوشد تا او را به منزل خواهرش ببرم و خودم به منزل برگردم ولی او قبول نکرد تنهایی به آنجا برود. جهت اینکه کمی همسرم را آرام کنم او را سوار موتور کردم و چرخی در خیابان زدیم؛ زمانی که به منزل برگشتیم، همسرم هنوز از دست من ناراحت بود؛ به طرف آشپزخانه رفت و شروع به شستن ظرف ها کرد و هم وقت به من غر می زد. یک بار دیگر به او پیشنهاد دادم که او را به منزل خواهرش ببرم و آخر شب با شوهرخواهرش به منزل برگردد ولی او از این حرف من عصبانی شد و مرا پسر چوپان خطاب کرد؛ به خاطر اینکه پدرم عشایر بود. خیلی از این حرف او ناراحت شدم و به او گفتم دیگر هرگز مرا پسر چوپان خطاب نکن.

رؤیا زمانی که متوجه شد از این حرف او ناراحت شدم، چند بار دیگر مرا پسر چوپان خطاب و با این کارش مرا جنبش کرد. خیلی عصبانی بودم، به طرف آشپزخانه رفتم و گلوی رؤیا را گرفتم و به طرف هال کشیدم، رؤیا روی زمین افتاد؛ جهت اینکه کمی آرام شوم به حیاط رفتم و بعد از چند دقیقه به منزل برگشتم. رؤیا همچنان روی زمین افتاده بود. او را صدا زدم ولی جواب نداد، هنگامی که خواستم او را بلند کنم متوجه شدم نفس نمی کشد و صورتش کبود شده است هست؛ خیلی ترسیده بودم جهت همین جسد رؤیا را داخل گونی گذاشتم و با موتور آن را به یک مزرعه ذرت بردم و همان جا رها کردم.

مرد جوانی که متهم است همسرش را به علت اینکه او را پسر چوپان خطاب کرده بود، به قتل رسانده،‌ در جلسه دادگاه ادعا کرد قصد کشتن همسرش را نداشت. 

به این ترتیب با توجه به شکایت اولیای دم و سایر مدارک موجود در پرونده، کیفرخواست علیه این مرد صادر و پرونده جهت پیگیری به شعبه دوم دادگاه کیفری استان پایتخت کشور عزیزمان ایران ارسال شد. ابتدا نماینده داستان کیفرخواست را قرائت و از جانب پسر چهارساله مقتول از دادگاه درخواست دیه کرد؛ سپس اولیای دم در جایگاه حاضر شدند و درخواست قصاص متهم را کردند و گفتند حاضر هستند تفاضل دیه را پرداخت کنند. با آخر گفته های اولیای دم متهم در جایگاه ایستاد و گفت: رؤیا را دوست داشتم و هرگز قصد کشتن همسرم را نداشتم و از اولیای دم می خواهم من را ببخشند.

با آخر گفته های اولیای دم و متهم ختم جلسه اعلام شد و قضات جهت تصمیم گیری راجع به این پرونده وارد شور شدند.

واژه های کلیدی: پرونده | ناراحتی | اخبار حوادث