«محمدرضا حسینیبای» خبرنگار قدیمی صداوسیما است که همه او را به آدرس کنکور و سروکله زدن با دانشجویان و مسئولین وزارت علوم میشناسند و کنکوریهای امسال با او
به گزارش گروه وبگردی گروه تحریریه سایت جوان؛اگر کنکوردر چندسال اخیر بخواهد چند نشانه مخصوص به خودش داشته باشد. قطعا یکی از نشانههای کنکور «محمدرضا حسینیبای» هست. حسینیبای در١۵سال اخیر آنقدر گزارش از وزرات علوم و دانشجویان و کنکور گرفتهاست که کنکوریها در شبهای منتهی به آزمون در اینترنت حسابی با او شوخی کردند تا سوژه شبکههای اجتماعی شود. «محمدرضا حسینیبای» متولد۲۰ تیر ۱۳۵۱ گنبدکاووس و بزرگ شده است آزادشهر استان گلستان است. پدر کشاورز و مادرش منزل بود و علاقه به میکروفون و خبرنگاری او را به تلویزیون کشاند تا خبرنگار شود. خبرنگار پرانرژی که علی رغم سایر همکارانش اصلا اهل اینترنت نیست و به قول خودش جز یک ساعت نتوانسته حضور در اینستاگرام را دوام بیاورد و ترجیح میدهد با مردم فقظ در فضای حقیقی روبرو شود.به بهانه برگزاری کنکور ۹۶ و شوخیهای کنکوریها از آقای خبرنگار سراغ حسینیبای رفتیم تا از حال و هوای این خبرنگار با سابقه زیاد سردر بیاوریم.
معمولا خبرنگارها از کودکی این شغل را دوست داشتهاند. جهت شما این علاقه به خبرنگاری در کودکی چطور بود؟ خاطرهای از آن دوران دارید؟
از بچگی علاقه زیادی به میکروفون داشتم. مراسمهای صبحگاه، دعا و مناجاتها را من اجرا میکردم.آنقدرعلاقهام زیاد بود که نام همه مجریها و خبرنگارهای تلویزیون را حفظ میکردم. یادم میآید بالای رختخواب مینشستم و جهت خانواده به عنوان نمونه خبرمیخواندم. یا یک تلویزیون چوبی داشتیم میرفتم پشت تلویزیون را میدیدم که بفهمم این گویندهها کجا نشستهاند. بزرگتر که شدم هنگامی که وقت جنگ در شهر شهید میآوردند من مراسم را اجرا میکردم. روزنامهها و مجلات ورزشی را مرتب میخریدم. انگار خبرنگاری توی خون من باشد. اینطورعلاقه داشتم.
روز کنکور میترسیدم خواب بمانم!
با این همه علاقهای که به خبرنگاری داشتید در چه رشتهای در دانشگاه تحصیل کردید؟
من کارشناسی تاریخ از دانشگاه پایتخت کشور عزیزمان ایران دارم. خیلی دوست داشتم در رشته موردعلاقه و متناسب با کارم ادامه تحصیل بدهم. جهت همین کنکور دادم و علوم در مقطع کارشناسی ارشد ارتباطات دانشگاه آزاد قبول شدم. ولی نرفتم. میدانید چرا؟ چون یکی از دلایل نرفتنم همین شغل خبرنگاری بود. چون ما هر روز در گزارشهایمان با دانشگاه آزاد چالش داریم. گفتم اگر بروم دیگر نمیتوانم از دانشگاه آزاد انتقاد کنم و دستم بسته میشود. احساس کردم اگر دانشجوای این دانشگاه شوم دیگر نمیتوانم به عنوان خبرنگار خوب کار کنم. کنارش هم قصه اعزام به سوریه و عراق هم پیش آمد که باعث شد به کل نخواهم بروم.
یعنی از قید ادامه تحصیل گذشتید چون نمیتوانستید گزارش انتقادی بزنید؟
بله قطعا اینطور هست. من اعتقاد دارم خبرنگار به هیچ وجه نباید نمک گیر شود. اگر نمکگیر شود کار تمام هست. گاهی گزارشهایی میرویم که خیلی جنجال دارد. ما را به شام یا ناهارهم دعوت میکنند؛ ولی ما نمی رویم. این قدراین قصه برایمان اهمیت دارد.
«محمدرضا حسینیبای» خبرنگار قدیمی صداوسیما است که همه او را به آدرس کنکور و سروکله زدن با دانشجویان و مسئولین وزارت علوم میشناسند و کنکوریهای امسال با او
شما با وجود علاقه به خبرنگاری تاریخ خواندید بعد با این حساب چطور وارد دنیای خبرنگاری شدید؟
همه میدانستند من عاشق خبرنگاری هستم.«علیرضا محجوب» نماینده مجلس مرا از وقت دانشگاه میشناخت و همکلاسی بودیم.مرا به روزنامه «کارو کارگر» معرفی کرد و مدتی خبرنگار بودم بعد جهت یکسال هم معلم تاریخ و جغرافیا شدم. آقای علی لاریجانی مدیر مجلس فعلی استاد ما و همزمان مدیر شرکت صداوسیما بودند. آخرهای دوران دانشجویی یک روز به آقای لاریجانی رو انداختم و گفتم به این کار خیلی علاقه دارم. او هم مرا معرفی کرد و بعد از چندین مصاحبه سال ۷۵ وارد صداوسیما شدم. آنجا در یک بولتن سیاسی کار میکردم. بعد به خبر جام جم رفتم. بعد ۳ سال گفتگوی خاص خبری کار کردم. بعد از آن گزارشهای آنسوی خبرها را میگرفتم که حواشی زیادی داشت.در سال ۸۵ وارد حوزه وزارت علوم شدم. از آنجا بود که تلاش کردم مباحث تازه و تازهای را در این حوزه وارد کنم و با ابتکار و چاشنی شور و هیجان گزارش بگیرم که خدا رو شکر تاثیر هم داشت و دانشجویان هرجا مرا میبینند حس رفاقت به من دارند وهمراه میشوند.
آقای حسینیبای شما علی رغم بسیاری از همکارانتان که در اینترنت فعال هستند، هیچ فعالیتی ندارید. به خصوص اینکه در چند وقت اخیر با شما شوخیهای زیادی در شبکههای اجتماعی شد. فکر نمیکنید ورود به این فضا جهت حرفه شما یک نیاز است؟
راستش را بخواهید نه! من نه اینستاگرام دارم نه توییتر. ته فعالیت مجازی من در خبر رسان تلگرام است که آن هم مجبورم. البته یکبار یک حساب کاربری در اینستاگرام به اسم امیرعباس باز کردم ولی بعد از یک ساعت ترسیدم و فوری بیرون آمدم. نمیتوانم کنار بیایم. انگار که احساس خطر کردهباشم. این خبر رسان تلگرام هم فقط جهت کار هست. شاید یکی ازنقاط ضعف من باشد ولی من واقعا حس نیاز نمیکنم. چون این ارتباط مستقیم را با مردم دارم و دیگر احتیاجی به اینترنت ندارم. عقیده من این است که تعاملاتم را با مردم در کوچه و خیابان دارم و نیازی به شبکههای اجتماعی ندارم و هیچ ابایی ندارم بگویم حتی ایمیل ندارم. بازخورد گزارشهایم را هم از همکاران و خانواده و همسرم میگیرم.که در این زمینه واقعا از همسرم خیلی تقدیر می کنم که مشاورخوبی در کارهام هست
پس احتمالا شوخیهایی که امسال با شما شد خیلی به گوشتان نرسیدهاست. این شوخیها که ناراحتتان نکردهاست؟
این شوخی ها یعنی گزارشها میان مردم نفوذ کردهاست. این شوخیها مرا ناراحت نمیکند. بچهها برایم تعریف میکنند که برایم از این جوکها میسازند و یکی از همکاران هم گزارشی از این شوخیها تنظیم کرد. کنکور ذاتا استرس دارد. ما تلاش میکنیم این استرس را با گزارشهایمان کم کنیم. البته فضای کنکور نسبت به سالهای قبل خیلی تفاوت کردهاست.
روز کنکور میترسیدم خواب بمانم!
چه فرقی؟ یعنی میخواهید بگویید فرزند کنکوریهای امروز با بچه کنکورهای سابق تفاوت دارند؟
بله تفاوت زیاد شدهاست. ۱۰ سال پیش که جهت کنکور گزارش میگرفتیم، بچهها از استرس کنکور گریه میکردند. الان جوری شاد و خوشحالند که انگار عروسی میروند. بعضی در این گزارشها عین خیالشان نیست. از در که وارد میشویم میگویند:« به سلامتی حسینی بای صلوااااات» عوض کردن دیگری هم که دارد این است که جمعیت دخترها دو برابر جمعیت پسرها شدهاست. وارد جلسه هم که میشوید صندلی خالی پسرها زیاد هست. گاهی میگویم شاید جمعیت دخترها کلا زیاد شدهاست.
حالا این خوب است یا بد است؟
در لایه اول کنکور شاید یک سری شوخی وجود دارد. ولی داخلش که بروی قضایا اصلا شوخی نیست. در چند سال اخیر جمعیت متقاضیان تجربی زیاد از سایر رشتهها شده است هست. یک زمانی جمعیت علوم انسانی زیاد بود ولی امسال تجربی ۵۸۰ هزارنفر متقاضی داشت. چون همه میخواهند دکتر شوند. ولی از این میان تنها ۸هزارنفر میتوانند در رشتههای خوب روزانه و در دانشگاههای خوب در سراسر کشور قبول شوند. آینده بقیه چه میشود؟ همه سرخورده خواهند شد و این یک بحران است.
«محمدرضا حسینیبای» خبرنگار قدیمی صداوسیما است که همه او را به آدرس کنکور و سروکله زدن با دانشجویان و مسئولین وزارت علوم میشناسند و کنکوریهای امسال با او
با این حساب به نظر شما باید چه کار کرد که این بحران کمتر شود؟
باید تشویق کنیم بچهها وارد رشتههای فنی و حرفهای شوند. چون بسیار راحت تر میتوانند تبدیل به تولید کننده شوند. ولی این فرهنگ در خانوادههای ما جا نیفتادهاست. به گفته مسئولان دانشگاه علمی کاربردی و فنی حرفهای ۷۰ درصد از دانشجویان این رشتهها جذب کار شدهاند. اتفاقی که جهت بقیه رشتههای نظری نیفتادهاست. باید نظام آموزشی ما فرزند را اینطور تربیت کند که تو قبل از اینکه بخواهی دانشجو شوی باید کارآفرین باشی. ولی متاسفانه اینطور نیست.
خودتان که جهت گرفتن گزارشهای کنکور استرس ندارید؟
امسال شب کنکور چهار یا پنج ساعت را کوک کرده بودم و به چندنفر هم گفتم به من زنگ بزنند. میگفتم اگر مردم بفهمند روز کنکور حسینی بای خواب مانده اینترنت این قصه را داستان میکند و همه حسابی سوژه میشود.
روز کنکور میترسیدم خواب بمانم!
از کنکور و وزارت علوم که بگذریم ما مدتی شما را در عراق و در محل جنگ و درگیری دیدیم. چطور تصمیم گرفتید جلیقه ضدگلوله تن کنید و خبرنگار جنگی شوید.
شاید کمتر کسی بداند. من ۱۴ ساله بودم که به جنگ رفتم. آن وقت تیربار به اندازه قدم بود. پای چپم چندین ترکش دارد. سال ٨٢یکی از ترکشها حرکت کرد و مجبور شدم بیمارستان خوابیدن شوم. میخواهم بگویم این روحیه نترس بودن و در جنگ حضور داشتن از همان دوران در من وجود داشت و جدا از این حرفها به هرحال خبرنگار باید در پرسشها متفاوت تسلط داشته باشد. من در هر زمینه ایی از سیاسی گرفته تا اقتصادی علمی و ورزشی گزارش زدم .خبرنگار همینطور هست. یک روز به او میگویند در سایه گزارش بگیر. یک روز میگویند برو داخل آفتاب. یک روز هم باید برود در معرکه جنگ گزارش بگیرد. جالب است بدانید از عراق و بغداد هم یک گزارش راجع به کنکور زدم. خبرنگار باید خودش را جهت هر حادثهای آماده کند. خیلی دوست داشتم بعد از کنکور امسال هم به موصل بروم.
پس شما جانباز هم هستید. حتما از سالهای خبرنگاری در عراق هم خاطرات شنیدنی دارید.
برای گزارشی در عراق جلوی کاخ صدام در تکریت بودیم که یک عراقی داد زد: «حسینی بااااااای» بعد فهمیدم این بنده خدا زمانی که صدام اینها را بیرون میکند کشور عزیزمان ایران بوده و حالا برگشتهاند. عدهای به من میگویند نمیترسی؟ شاید باورتان نشود از هواپیما میترسم ولی از کار در منطقه جنگی نمیترسم. یک فیلمبردار داشتیم هنگامی که میخواستیم با او منطقه جنگی برویم خیلی میترسید. میگفت تو برو من نمیآیم. من سوار تانک که شدم گفتم دوربین را بده به من. یک لحظه گفت:«سید منم میام، من تنهات نمیگذارم.» از دریچه تانک فیلم میگرفت و حالا دیگر پایین نمیآمد. ترسش کامل ریخته بود. حالا جوری شیر شده است بود که جایمان عوض شده است بود من باید او را میکشیدم که جلو نرود.
پس واقعا این نترس بودن شما به بقیه هم سرایت کردهاست. باوجود این همه اتفاق در منطقه چطور کار میکردید؟
یک جلیقه ضدگلوله داشتیم که سه ماه تنم بود. هنگامی که میخواستم به پایتخت کشور عزیزمان ایران بیایم باید جلیقه را تحویل میدادم. متوجه شدم دیدم آهنی که باید در جلیقه باشد تا گلوله را بگیرد اصلا داخل جلیقه نبوده و من همینطور جهت خودم حرکت میکردم. واقعا خبرنگاری جنگ سخت هست. باید یک یادی کنم از جلال خالدی، محمدحسن حسینی که یک چشمش را هم از دست داد. آقای آریانی، مجید راحمی تصویربردار ما در عراق که همه کاره ما بود. حتی آشپزی و رانندگی هم برایمان میکرد. شهید بزرگوار خزایی و دیگر خبرنگارانی که واقعا جانشان را کف دستشان میگیرند و جهت کار به مناطق جنگی میروند.
حضور در خط مقدم جبهه آسیب جسمی هم برایتان داشتهاست؟
آسیب فقط جسمی نیست. آسیب بزرگتر به روح و روان آدم میخورد. در عراق مریض شدم. چون صدای تیرو ترکش و خمپاره بسیار شنیدم و جنازههای بسیار زیادی دیدم. واقعا اذیت شدم. تنها جایی که ما را تسکین میداد زیارتهای اهل بیت و دیدن ایرانیهایی بود که آنجا میدیدیم. افسردگی گرفته بودم. شما درگیر شوید دیگر شدهاید .یکی از دکترها به من گفت عراق رفتن را تعطیل کن! امامن گوش نمی کردم ومیرفتم عراق خلاصه یکسال طول کشید تا درمان شوم. خیلی زجر کشیدم. آسیب معنوی گاهی شدیدتر از جسمی است.
با این همه هنگامی که برگشتید مدیران از شما چه طور استقبالی کردند؟
مدیران تشویقم کردن ویادن می اید در سال٩٢ زمانی از سوریه برگشتم رییس وقت واحدمرکزی خبر به من میگفت که بعد از تو دیگر کسی نمیتواند کت شلوار پوشیده برود و بگوید اینجا مدمشق باید جلیقه ضدگلوله بپوشد و به میدان جنگ برود.درعراق هم با خبرنگار BBC در برابر اردوگاه اشرف منافیقن درسال۹۰ درگیر شدیم. تا اینکه چند سال بعد ودر تکریت من به تصویربردارم گفتم آنجا را ببین بعد خبرنگار BBC صدای مرا ضبط کرده و میگوید حضور سپاه پاسداران کشور عزیزمان ایران در منطقه وصحبت مرا هم به عنوان سند روی گزارش گذاشتهاست. که البته من بعد از دیدن این گزارش خودم یک گزارش راجع به عملکرد این خبرنگاران و کلمات مورد استفادهشان تنظیم کردم. به عنوان نمونه یکبار نشد این خبرنگاران از کلمه تروریست جهت داعش استفاده کنند و مدام میگفتند دولت اسلامی!
شما همه زندگیتان به خبر گره خوردهاست. حتی مراسم ازدواجتان هم خبری شدهاست. یا لاغر شدنتان هم سوژه میشود. سخت نیست؟
ازدواج را خودم رسانهای کردم. میخواستم ترویج ازدواج راحت با مهریه ۱۴ سکه داشته باشم. به همسرم گفتم برویم وسط جانبازان عقد کنیم که همسرم هم استقبال کرد. بعد از آن هم جهت مراسم ازدواج به گنبدکاووس رفتیم. اقوام نزدیک را دعوت کردیم و موسیقی محلی ترکمنی و بلوچی و علی آبادی آوردم. میخواستم چهارتا جوان ببینند و اینطوری ازدواج کنند شاید ثوابش به من هم برسد. لاغر شدن هم پیشنهاد زن میرسیدی بود که کمک کرد ۲۰ کیلو کم کنم. الان هم همه حواسم است که وزنم را کنترل کنم که زیاد از این نشود.
آرزوی کاری خاصی دارید؟ گزارشی است که دوست داشته باشید بگیرید ولی نتوانستهاید؟
آرزوی کاریام این است روزی مستند رهبری را بسازم. میدانم خیلی سادهزیست هستند. دوست دارم این عنوان را نشان مردم بدهم. شاید نشدنی باشد ولی از ته قلبم آرزو دارم مستندی راجع به ایشان بسازم. شاید این مستند تنها آرزوی کاری من باشد. بعد هم اینکه دوست دارم آخر کار خبرنگاریم با شهادت همراه شود. ولی از میان سوژههای معمول دوست دارم از اوضاع دانشگاهها پرسشها آنها از غذا گرفته تا اوضاع شهریه گزارش بگیرم که متاسفانه مسوولان دانشگاهی اجازه نمیدهند. چون کمتر کسی تحمل انتقاد را دارد. همه دولتها دوست دارند از آنها تمجید شود. واقعا مسئولی که از انتقاد با روی باز استقبال شود کم هست. گاهی حتی کار به جایی رسیده که مسئولین وزرات علوم به سرشاخههایشان گفتند که حسینیبای را راه ندهید چون من یک گزارش از اوضاع خوابگاههای دانشجویی گرفته بودم.
مردم کوچهبازار هنگامی که شما را میبینند چه واکنشی نشان میدهند. اگر بخواهید در آخر رو به مردمی که شما را به عنوان خبرنگار میشناسند حرفی بزنید چه میگویید؟
مردم واقعا ابراز لطف دارند انگار رفیق چندین ساله خود را میبینند.از مردم هم عذرخواهی میکنم. چون در کوچه و خیابان که ما را میبینند راجع به گلههایشان از گرانی و پرسشها متفاوت با ما حرف میزنند. ولی متاسفانه از ما کاری بر نمیآید. صداوسیما حل کننده نیست. تنها منعکس کنندهاست. اگر مسئولین یکی از گزارشهای ما را گوش میکردند، بسیاری از پرسشها حل شده است بود. ما راجع به هر عنوان هزاران گزارش گرفتهایم. ولی متاسفانه حل این عنوان کار ما نیست. جهت همین از همه مردم عذرخواهی میکنم اگر نمیتوانم کار بیشتری برایشان انجام بدهم.
منبع:مهر
انتهای پیام/
واژه های کلیدی: کنکور ۹۶ | دانشگاه | خبرنگار | دانشگاه | حسینی بای | خبرنگار صداوسینما | حسینی بای | روز کنکور