مرحله جدیدی در تاریخ معاصر عربی به وجود آمده، مرحلهای که در آن مسابقه و درگیری با اسرائیل دیگر معنایی ندارد و مسابقه بین رژیمهای عربی جهت جلب توجه و نزدیک
به گزارش گروه وبگردی گروه تحریریه سایت جوان، همچنان عنوان کشورهای حاشیه خلیج فارس در میان افکار عمومی شرق و غرب با عنوان نفت عجین شده است هست. در آمریکا همچنان افکار عمومی این کشور ، دولتهای خلیج فارس را با عنوان واردات نفت میشناسند. بر اساس نظرسنجی که صورت گرفته هست، زیاد آمریکاییها اعتقاد دارند که ۷۳% از واردات نفت آمریکا از طریق عراق و عربستان تأمین میشود. این در حالی است که میزان واقعی این واردات حدود ۱۲.۸ درصد است که زیاد آن از عربستان وارد میشود.
کاهش واردات نفت کشورهای حاشیه خلیج فارس به آمریکا، این قدرت بالای تئوری را کم کردن نداد، البته آمریکا نیز به خاص بعد از استخراج نفت صخرهای، تکیه خود به نفت این کشورها را کم کردن داده هست. از سوی دیگر ممنوعیت صادرات نفت این کشورها به آمریکا در سال ۱۹۷۳ باعث شد که رهبران این کشورها دیگر به هیچ وجه به دنبال تحریم نفتی کشورهای غربی بر نیایند. آمریکاییها به آنها فهمانده اند که ممنوعیت مجدد صدور نفت به آنها به معنی تسلط واشنگتن بر منابع نفتی کشورهای خلیجی هست. این بدان معنا است که آمریکا به دنبال کمک کردن به نفوذ نفتی عربستان نیست، با این وجود عربستان به همراه دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس خدمات زیادی به کاخ سفید در زمینه تعیین سقف تولید نفت و تعیین قیمت آن ارائه می دهد.
«بن زاید» زیر پای «بن سلمان» را خالی خواهد کرد؟ ، سنگ تمام امارات جهت به دست
تفاوتهای نسل دوم و نسل اول حکام خلیج فارس
نسل دوم حاکمان خلیج فارس نسخه ای کاملاً متفاوت از نسل اول در زمینه فساد و سوء مدیریت و تکیه به خارج هستند. بین این دو نسل به خاص در میان رژیمهای پادشاهی تفاوتهای اساسی در مراحل و فعالیت های سیاسی آنها وجود دارد. نسل اول در دوره زعامت جمال عبدالناصر رئیسجمهور مصر زندگی میکرد که در جریان آن حاکمیتهای مرتجع کشورهای خلیج فارس با دو عنوان تلخ مواجه بودند. آنها از سویی نسبت به حاکمیت مردمی جمال عبدالناصر و تأثیرات آن بر تخت پادشاهی خود دلواپس بودند و از سویی دیگر همواره نسبت به آینده و ثبات تخت پادشاهی خود مردد بودند ، به ویژه که این دوره شاهد تلاشهایی جهت کودتا و ترورهای گسترده بود. این نگرانی در رفتارها و تردیدها و وحشت آنها و ملاحظاتشان به خاص در زمینه تعامل با غرب مشخص بود.
نسل اول در تعامل با آمریکا و به ویژه دشمن صهیونیستی ملاحظه کاری بیشتری از خود نشان می داد و این رفتارها را به صورت محرمانه دنبال می کرد. رژیم آل سعود تماس با نمایندگان دشمن صهیونیستی را در دهه ۶۰ قرن گذشته میلادی از طریق دیدارهای محرمانه در هند شروع کرد.
مرحله جدیدی در تاریخ معاصر عربی به وجود آمده، مرحلهای که در آن مسابقه و درگیری با اسرائیل دیگر معنایی ندارد و مسابقه بین رژیمهای عربی جهت جلب توجه و نزدیک
نسل اول با زندگی سخت و خشنی مواجه بودند ، آنها سالهای طولانی و مشکل را پشت سر گذاشتند که باعث شده است بود از واقعیت زندگی ساکنان فقیر کشور اطلاع پیدا کرده و تجربه بالایی جهت تسلط و سرکوب رویکردهای قومی مردم به دست آورند. آنها آرمانگرایی کمتری نسبت به نسل دوم داشتند. نسل اول در ظاهر تلاش داشتند اجماع رسمی عربی را حفظ کنند، آیا که میدانستند که مراکز قدرت متعددی در میان جریانهای رسمی عربی وجود دارد. بعد از فوت جمال عبدالناصر نظام عراق و سوریه و الجزایر و تا حدی لیبی به عنوان مراکز قدرت در برابر هژمونی آل سعود و اعمال معیارهای آن ظاهر شدند.
نسل دوم از حاکمان و پادشاهان رژیمهای عربی حاشیه خلیج فارس، از ضوابط و محدودیتها گریزان هستند. آنها در کاخهای مجلل و با انبوهی از اسراف و تبذیر و تظاهر بزرگ شده است و هرگز با روش زندگی مردم عادی آشنا نشدهاند. آنها در فرودگاهها پیاده راه نرفتهاند و به مصاحبت با مردم عادی و ملاقات با فقرا غیر از فیلم ها عادت ندارند. آنها همچنین در تجربه حاکمیت خود بعد از افول مرحله سلطنت جمال عبدالناصر و سقوط رژیم صدام حسین در عراق و بروز جنگ خونین در سوریه با ثبات سیاسی مواجه هستند. به این ترتیب آنها رقیبی جهت نفوذ خود در عرصه عربی ندارند و مسابقه منحصر به خود حاکمان خلیج فارس میشود. به همین علت مسابقه در میان آنها گسترش پیدا کرده هست. همچنین صحبت در رابطه با خطر کشور عزیزمان ایران حالتی از اعتماد به نفس را در میان نسل دوم شاهزادگان عرب به وجودآورده هست، این در حالی است که آنها منطقه عربی را تحت سلطه و هژمونی آمریکا قرار داده و به این ترتیب میخواهند از دست تنها دشمنی که جهت خود تراشیدهاند، رها شوند. به همین علت است که مذاکرات آنها با مقامات آمریکایی تنها منحصر به رها شدن از خطر کشور عزیزمان ایران هست. این عنوان را اسناد افشا شده است سایت ویکی لیکس نشان می دهد.
نسل اول با مفاهیم و واژگان نرمش و ملایمت در داخل خاندان حاکم آشنا بودند. به این ترتیب حاکمیت با شاخههای متفاوت و متنوع خاندان حاکم و قبایل متفاوت با نرمی برخورد میکردند ، این در حالی است که نسل دوم با تعداد بسیار اندکی از افراد داخل خاندان حاکم، به تسلط خود ادامه میدهند. این عنوان معمولاً مربوط به همسر نور چشمی حاکم قبلی در میان سایر همسران می شود. در مورد محمد بن زاید ولیعهد امارات نیز این اتفاق خود را نشان میدهد. او در نشستهای مهم همواره از سوی عبدالله بن زاید و طحنون بن زاید برادران تنی خود احاطه شده است هست. نسل دوم سیاستهای بستهتری دارند و نرمش و سعه صدر کمتری در تعامل با دیدگاهها و نظرات متفاوت از خود نشان میدهند.
«بن زاید» زیر پای «بن سلمان» را خالی خواهد کرد؟ ، سنگ تمام امارات جهت به دست
شکی نیست که نسل دوم حاکمان عرب بعد زمینه ای محدودتر از نسل اول دارند. نسل اول روش مذاکره و سازش با قبایل و مناسبات دیپلماتیک را بلد بودند، ولی نسل دوم ائتلاف قبایل و دولت ها را در طبقی از طلا دریافت کرده اند. این نسل به علت اینکه باسوادتر از نسل قبل هستند، خودکامه و مستبد و متکبر هستند. البته آموزش نسل دوم به روش تحصیلات سنتی نیست، به عنوان مثال محمد بن نایف از دانشگاه لوئیس اند کلارک فارغ التحصیل نشده هست، بلکه دوره ویژهای را در “اف بی آی” پشت سر گذاشته هست. ترکی بن فیصل بن عبدالعزیز نیز تحصیلات خود را در دانشگاه جورج تاون به آخر نرساند. پادشاه اردن نیز مدرکی از این دانشگاه ندارد، بلکه چند واحد را در برنامه آموزشی مخصوص پشت سر گذاشته هست. البته بر اساس زندگینامه ، ملک عبدالله پادشاه اردن و محمد بن زاید از دانشکده ساند هرست انگلیس فارغالتحصیل شده است اند. ولی آنها مانند ملک حسین یا خالد بن سلطان با تحصیل در این دانشکده ها به مدرک تحصیلی دست پیدا نکردند. آنها از طریق برنامههای عادی و دانشگاهی این دانشکدهها فارغالتحصیل نشدهاند، بلکه برنامهای ساده و مختصر جهت آنها تدوین شده است هست. با این وجود آنها به زبان انگلیسی صحبت میکنند و همین عنوان احساس برتری به آنها می دهد.
آرمانگراییها و پروژههای سلطه طلبانه محمد بن زاید
محمد بن زاید به سرعت خود را ارتقا داده و با کمک آمریکا و اسرائیل خود را جهت رهبری منطقه عربی آماده کرده هست. او هرگز از نظام ال سعود دل خوشی نداشته هست. اختلافات میان خاندان آل سعود و آل نهیان تاریخی است ، ولی نظام آل سعود تلاش کرده بزرگترین رشوه تاریخ را به آل نهیان بدهد تا از منطقه البریمی دست بردارند. به همین علت بود که متن توافق امضاء شده است بین عربستان و امارات به صورت کامل منتشر نشد. دولت عربستان هرگز از مداخله در امور داخلی امارات دست برنداشته هست. بنا به اسناد انتشار یافته از طریق ویکی لیکس ریاض حاکم شارجه را که مذهبی حنبلی دارد، و مانند حاکمیت ابو ظبی مالکی نیست، تامین مالی می کند. اختلافات بین عربستان و امارات طی سالهای اخیر نیز مسکوت نبوده و در نهایت باعث کنار رفتن امارات از اتحادیه نقدینگی خلیج فارس شد، اقدامی که در اعتراض به عدم گزینش این کشور به عنوان مقر بانک مرکزی کشورهای حاشیه خلیج فارس صورت گرفت.
مرحله جدیدی در تاریخ معاصر عربی به وجود آمده، مرحلهای که در آن مسابقه و درگیری با اسرائیل دیگر معنایی ندارد و مسابقه بین رژیمهای عربی جهت جلب توجه و نزدیک
محمد بن زاید احتمالاً امروز قویترین حاکمان عرب باشد. وی میداند که مناسبات نفتی جهت ایجاد اتحادهای استراتژیک با آمریکا کافی نیست. به همین علت تلاش دارد نقش اسرائیل را در مأموریتهای امنیتی و اطلاعاتی جهت دولت آمریکا بازی کند. متحد اردنی دیگر جهت آمریکا کارآیی ندارد، این عنوان تنها به علت توانمندیهای ذهنی و سیاسی محدود حاکمیت اردن نیست، بلکه جهت آن است که این کشور تلاش داشته طی دهه های گذشته و در دوره حاکمیت ملک حسین رهبران فلسطینی و نمایندگی آنها را جهت خود به دست آورد. با این وجود ملک عبدالله اقدام به تأسیس نیروهای خاص کرد که این نیروها به آمریکا در جریان عملیات نظامی اشغالگران در منطقه عربی کمک میکند.
محمد بن زاید ولی خدماتی بسیار زیاد از این موارد به آمریکا ارائه کرده هست. این کشور اختیار محمد دحلان را نیز در دست دارد که به عنوان یکی از مهرههای فلسطینی باعث رضایت صهیونیستهای کنگره آمریکا شده است هست. علاوه بر این که وی مثل شاه اردن نیست که هزینه خدمات خود را از آمریکا طلب کند. در عنوان اسرائیل دیگر پادشاه اردن تنها حاکمیتی نیست که همکاریهای امنیتی و سیاسی با دشمن صهیونیستی داشته باشد. اسناد ویکی لیکس نشان میدهد که مواضع محمد بن زاید در پرونده درگیریهای عربی و اسرائیلی حتی از مواضع ” اعتدال گرایانه ” حاکمیت سعودی نیز فراتر رفته هست. آنها هیچ دشمنی غیر از کشور عزیزمان ایران ندارند. آنها این عنوان را از تجربه قطر آموخته و آن را گسترش داده اند. اگر قطر در سیاست خارجی خود به دنبال نزدیک شدن به واشنگتن از طریق اسرائیل و عادی سازی روابط به صورت تدریجی با این رژیم بود، ولی دولت امارات در این زمینه بسیار فراتر از قطر عمل کرده است.
«بن زاید» زیر پای «بن سلمان» را خالی خواهد کرد؟ ، سنگ تمام امارات جهت به دست
محمد بن زاید می خواهد نمونه عربی رژیم صهیونیستی شود، اگر دولت قطر با تامین مالی مستقیم خود با شاخه دموکرات لابی صهیونیستی (یعنی موسسه بروکینگز به ریاست مارتین اندیک) ائتلاف کرده، محمد بن زاید ائتلاف ها و تامین مالی خود را مشمول بر بسیاری از مراکز و مؤسسات صهیونیستی مرتبط با سیاست خارجی کرده هست. وی در این زمینه از فعالیتهای یوسف العتیبه سفیر فعال خود بهره برده هست. او فرزند وزیر نفت امارات در دهه ۷۰ و ۸۰ قرن گذشته میلادی است و متخصص جمعآوری مدارک متفاوت جهت خود هست. او ۳۳ دیوان شعر به نام خود منتشر کرده، ولی احتمالا خودش حتی یک قصیده نیز نسروده هست. او فعالیتهای زیادی جهت زیاد کردن نفوذ امارات در واشنگتن انجام داده هست. بهعنوان مثال العتیبه طی یک هفته چهار بار با وزیر جنگ آمریکا دیدار کرده، این افتخاری! است که سفیر کمتر کشور عربی می تواند به آن نائل شود.
العتیبه نماینده پروژه محمد بن زاید در ائتلاف مستحکم با طرفهای صهیونیستی و افراطی در آمریکا هست. مناسبات یوسف العتیبه با شرکت دفاع از دموکراسی ها عالی ترین علت در مورد افق سیاسی محمد بن زاید هست. این شرکت نسبت به همتایان خود به تازگی تاسیس شده است و بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر و روی کار آمدن جریان افراطی نو محافظهکار در آمریکا تأسیس شده است هست. محوریت فعالیتهای این شرکت اسلامهراسی تحت عناوین متفاوت و فعالیت بر ضد کشور عزیزمان ایران و سوریه و حزبالله و حماس هست. این شرکت در میان لابیهای صهیونیستی آمریکا به ایجاد ارتباط بین یاسر عرفات و اسامهبنلادن معروف هست. افرادی نظیر ولید فارس و افراطگرایانی از میان نو محافظهکاران آمریکا که خارج از روند فعالیتهای سیاسی هستند، در این شرکت عضویت دارند. رویکرد این شرکت به حدی تند است که کارشناسان آمریکایی و حتی مسئولان این کشور به علت وجهه بد و افراط گرایانه ای که این شرکت در تعامل با پرسشها متفاوت خاورمیانه دارد، از حضور در کنفرانس های آن خودداری میکنند. مناسبات خاص العتیبه و این شرکت نه تنها نشان دهنده رویکرد صهیونیستی خاندان بن زاید هست، بلکه افراط گرایی صهیونیستی محمد بن زاید را نشان می دهد.
محمد بن زاید از تجربه شرکت بندر دبی در سال ۲۰۰۶ درس زیادی گرفت. این شرکت تلاش داشت قراردادهایی جهت مدیریت شش بندر مهم آمریکا با این کشور امضا کند. افکار عمومی و مطبوعات آمریکایی در آن وقت به علت اینکه یک شرکت عربی نمیتواند چنین قراردادی را امضا کند ، با آن به مخالفت برخاستند. با وجود تشویقهای دولت بوش جهت اجرای این پروژه و با وجود یادآوری خدمات گسترده دولت امارات به آمریکا جهت اعضای کنگره ، ولی کمیته تشکیل شده است در کنگره آمریکا این پروژه را با ۶۲ رأی منفی در برابر دو رأی مثبت رد کرد. نحوه تعامل محمد بن زاید با این عنوان جالب بود. او شرکت اماراتی را به یک شرکت آمریکایی فروخت.
محمد بن زاید متوجه شد که باید جهت عوض کردن وجهه دولت و رژیم امارات و خاندان حاکم این کشور در آمریکا کاری بکند. لذا سرمایهگذاریهای گستردهای را در شرکتهای روابط عمومی و لابیها و مراکز مطالعاتی و آمریکایی شروع کرد. به همین جهت سفیر امارات مناسبات خاص با روزنامهنگاران مطرح برقرار کرده و آنها را به سفرهای فرا قاره ای با هواپیماهای خاص و هتلهای گرانقیمت برد. امارات همچنین توافقنامههایی را با شرکتهای روابط عمومی و لابیهایی نظیر “کمپ گولد بیر” و “هیل اند نولتون” و “کامستول گروپ” و دیگر شرکتهای تبلیغاتی منعقد کرد.
امارات همچنین مراکز مطالعاتی نظیر “آتلانتیک کانسل”، “بروکینگز”، “موسسه رند”، “مرکز مطالعات سیاسی و استراتژیک” و “مرکز اسپن” و “آمریکن پروگرس” و “استمسن” و “آکادمی خاورمیانه” را در دلارهای نفتی خود غرق کرد. آکادمی خاورمیانه در ابتدا جهت مبارزه با لابی اسرائیلی در آمریکا از سوی خارجی های آمریکا تأسیس شده است بود، ولی در نهایت با دلارهای امارات به تریبونی جهت رژیمهای خلیج فارس تبدیل شد که هیچ رویکرد انتقادی نسبت به اشغالگری اسرائیل در فلسسطین ندارد. امارات همچنین مرکز مطالعات ویژهای با عنوان “آکادمی کشورهای خلیج” تاسیس کرد. مأموریت مهم این مراکز جذب مسئولان آمریکایی سابق از دو حزب متفاوت این کشور در ازای مبالغ مالی سنگین هست. به این ترتیب میتوان گفت بیانات رابرت گیتس وزیر خارجه سابق آمریکا در مؤسسه دفاع از دموکراسی ها نیز رایگان نبود.
محمد بن زاید یکی از مهمترین داوطلبان عرب زبان جهت خدمت رسانی به اشغالگری آمریکا در افغانستان و عراق بود. این همان نقش برجسته ای بود که محمد بن زاید در واکنشها به سبک اسرائیل به دنبال آن است و این عنوان را از طریق خدمات و مأموریت هایی انجام می دهد.
اول: خدمات به میل خود اطلاعاتی: رژیم صهیونیستی از قصور در ارائه خدمات جاسوسی در رابطه با دشمن های کنونی آمریکا زحمت میبرد. این رژیم به همین جهت نیروهای جدا شده است از کمونیست ها را جذب کرده بود تا اطلاعات جاسوسی را به آمریکاییها برسانند، ولی نفوذ در مؤسسات شوروی سابق جهت یهودیان راحت تر بود. به این ترتیب نقش موساد در واشنگتن کم کردن پیدا کند و اینجا بود که نقش سرویسهای اطلاعاتی عربی برجسته شد. سرویسهای اطلاعاتی اردن و مصر و امارات و عربستان را می توان تنها شاخههایی از سرویس اطلاعاتی آمریکا دانست، البته وقوع انتفاضههای عربی در سال ۲۰۱۱ سرویسهای اطلاعاتی آمریکا را در معرض انتقادات گسترده قرار داد، به این ترتیب آنها مأموریت خود را به بعضی سرویس های عربی واگذار کردند.
دوم: توسعه نفوذ امارات و تلاش جهت تسلط این رژیم و تعدادی از کشورهای عربی با نشانه ترویج نفوذ متحده آمریکا در این کشور دنبال میشود. امارات از طریق سلاح و پول به دنبال زیاد کردن نفوذ خود در فلسطین و اردوگاههای فلسطینی در کشورهای دیگر از جمله تونس و لیبی و مصر و یمن هست. این رژیم در چالشی آشکار در برابر حاکمیت سعودی بخش هایی از یمن را حق خود می داند. دولت امارات خود را به عنوان نیروی ضربتی به نیابت از آمریکا در منطقه عربی می داند.
سوم: زیاد کردن سطح ائتلاف با دشمن اسرائیلی و پایین آوردن شرایط سازش با این رژیم. اسناد ویکی لیکس نشان میدهد که سقف پذیرش روند سازش با دشمن صهیونیستی از سوی امارات کمتر از شرایط طرح صلح عربی عربستان هست، ولی امارات جهت جلوگیری از بروز اختلافات خود با عربستان در کنار این کشور قرار گرفته است.
چهارم: ضربه زدن به دیدگاههای مترقی و انقلابی از طریق الگو قرار دادن امارات. آمریکاییها همچنین از این طریق تلاش دارند این گونه در برابر جوانان عرب وانمود کنند که ایجاد آرزوی بزرگ شهرهای عربی از طریق برقراری روابط با شرکتهای آمریکایی و اروپایی امکان پذیر هست. به همین جهت روزی نیست که امارات در لیستها و رتبههای بالای جالب جهت جوانان قرار نگیرد و از افراطگرایی در ازای نمونههای عنانگسیخته سرمایهداری و استقبال مطلق از سرمایه گذاری غربی در این کشور تمجید نشود. اماراتی ها به همین جهت تبلیغات سطحی از نوع تشکیل وزارت سعادت و وزارت تسامح را دنبال می کنند، ولی هیچ کس این توصیه را یادآور نمی شود که در این کشور قوانینی نیز وجود دارد که شهروندان بر اساس آن به علت اعلام همبستگی خود با قطر به ۱۵ سال زندان محکوم می شوند یا تیسیر النجار روزنامه نگار اماراتی به علت انتقاد از مواضع دولت در قبال جنگ غزه زندانی می شود.
پنجم: آرمانگرایی آقای محمد بن زاید در ایفای نقش اسرائیل به عنوان نیروی ضربتی آمریکا در خاورمیانه و خارج از این منطقه دنبال می شود. بر اساس اسناد انتشار یافته ویکی لیکس محمد بن زاید در همین رابطه در گفتوگو با آمریکاییها از خودداری بعضی کشورهای دیگر نظیر عربستان در ایفای این نقش انتقاد میکند.
ششمین و مهمترین توصیه ای که محمد بن زاید از طریق تسلط بر حاکمیت عربستان به دنبال آن است که خود را به عنوان حاکم دنیا عرب نشان دهد. وی در تلاشی شکست خورده بعد از فوت ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان سعودی با متعب بن عبدالله ابراز همبستگی کرد تا بتواند حاکمیت کشور را به دست بیاورد. مجتهد در این راستا فاش کرده که امارات نظر تعدادی از شاهزادگان آل سعود را نیز در این راستا خریده بود. ولی با شکست وی بلافاصله به سمت محمد بن سلمان گرایش پیدا کرده و این گونه نشان داد که میخواهد واشنگتن را جهت انتقال اطمینان از محمد بن نایف به محمد بن سلمان قانع کند.
به این ترتیب مرحله جدیدی در تاریخ معاصر عربی به وجود آمده هست، مرحلهای که در آن وقت مسابقه و درگیری با اسرائیل دیگر معنایی ندارد و مسابقه بین رژیمهای متنفذ عربی جهت جلب توجه و نزدیک شدن به اسرائیل و ایفای نقش تاریخی آن در خدمت رسانی به منافع آمریکا هست. به این ترتیب رژیمهای رسمی آینده در منطقه رژیم هایی اسرائیلی با پوشش عربی خواهند بود و مسابقه بین آل سعود و آل زاید جهت تامین این رویکرد است.
منبع:مشرق
انتهای پیام/
واژه های کلیدی: آمریکا | امارات | اسرائیل | اسرائیل | عربستان | آمریکایی | صهیونیستی | کشورهای دیگر | کشورهای عربی | مقامات آمریکا | عربستان سعودی
«بن زاید» زیر پای «بن سلمان» را خالی خواهد کرد؟ ، سنگ تمام امارات جهت به دست