تا به امروز اتفاق تروریستی هفتم تیر ۱۳۶۰ که منجر به شهادت ۷۲ تن از عزیزترین همراهان انقلاب از جمله شهید آیت الله بهشتی شد از زوایای متفاوت مورد بررسی و واکا
به گزارش گروه وبگردی گروه تحریریه سایت جوان؛ تا به امروز اتفاق تروریستی هفتم تیر ۱۳۶۰ که منجر به شهادت ۷۲ تن از عزیزترین همراهان انقلاب از جمله شهید آیت الله بهشتی شد از زوایای متفاوت مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است ولی شاید روایت وزیر بهداشت وقت از آن مناسبت تلخ و این که چگونه خودش از اتفاق تروریستی نجات یافته، ناگفته مانده باشد.
پنهان کردن خبر شهادت بهشتی از آیت الله خامنه ای ، داستان کشف شدن پیکر شهید بهشتی
دکتر هادی منافی وزیر بهداری وقت از جمله دعوت شدگان در جلسه حزب جمهوری اسلامی در روز هفتم تیر بوده است ولی به علت آن که روز قبل از این اتفاق حضرت آیت الله خامنه ای مورد حمله تروریستی منافقین قرار می گیرند در بیمارستان قلب پایتخت کشور عزیزمان ایران درمان ایشان را پیگیری می کرد.
آنچه در ادامه می خوانید بازخوانی اتفاق تروریستی هفتم تیر۱۳۶۰ پایتخت کشور عزیزمان ایران در گفت و گو با دکتر منافی است.
تا به امروز اتفاق تروریستی هفتم تیر ۱۳۶۰ که منجر به شهادت ۷۲ تن از عزیزترین همراهان انقلاب از جمله شهید آیت الله بهشتی شد از زوایای متفاوت مورد بررسی و واکا
آقای دکتر منافی، فردای روزی که حضرت آیت الله خامنه ای در مسجد ابوذر پایتخت کشور عزیزمان ایران مورد سوء قصد قرار گرفتن، یک عملیات تروریستی دیگر هم در پایتخت کشور عزیزمان ایران اتفاق افتاد و آیت الله بهشتی بهمراه ۷۲ تن از یارانش به شهادت رسیدند، شما نیز قرار بود در آن جلسه حضور داشته باشید، چه شد که نرفتید؟
یادم است که من در بیمارستان بالای سرآقای خامنهای بودم که محمدرضا کلاهی که عامل نفوذی منافقین در حزب جمهوری اسلامی بود و آن موقع هنوز ما خبر نداشتیم، چند بار با من تماس گرفت و گفت: دکتر منافی، حتما در جلسه امشب حزب حضور داشته باشید. امشب یک جلسه خیلی مهمی هست. من هم گفتم که آقای خامنهای مجروح شده است و باید به ایشان برسم. این تماس چندبار دیگر هم تکرار شد تا اینکه من با در نظرگرفتن این که جلسه مهم بود، حرکت کردم به سمت دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در خیابان سرچشمه که البته با تاخیر حرکت کردم و میانه راه خبر را شنیدم.
چطور از اتفاق مطلع شدید؟
اول شهید رجایی به من زنگ زد که همین تماس خودش خیلی عجیب بود، چون نخستین بار بود که ایشان شخصا با من تماس میگرفت. آن موقع گوشی تلفن همراه نبود و نهایتا تلفن های خطی وجود داشت ولی دولت به مسئولان نظام در ماشینهایشان یک خط تلفن داده بود که از این طریق مسئولان میتوانستند با هم تماس بگیرند.شهید رجایی هم از همین طریق مستقیما از ماشین خودشان ،ماشین ما را گرفته بود . از من پرسید که برادر منافی کجایی؟ گفتم دارم میروم جلسه حزب و توی راهم. گفت حتما برو آنجا یک اتفاقی افتاده برو ببین و به من خبر بده… که من خیلی دلواپس شدم ،بعد در فاصله رسیدن تا دفتر حزب ، چند تماس دیگر هم با من گرفته شد و فهمیدم آنجا هم بمب گذاری شده است و آیتالله بهشتی که آن موقع ریس دیوان عالی کشور بود، به همراه دوستان دیگری مثل حجت الاسلام محمد منتظری، حسن عباسپور که آن موقع وزیر نیرو بود، محمود قندی که وزیر پست و تلگراف و تلفن بود ، موسی کلانتری که وزیر راه و ترابری بود و بسیاری دیگر به شهادت رسیده بودند.
پنهان کردن خبر شهادت بهشتی از آیت الله خامنه ای ، داستان کشف شدن پیکر شهید بهشتی
وقتی من رسیدم سرچشمه، دیدم از دفتر حزب، از آن ساختمان بزرگ دیگر چیزی باقی نمانده و همهجا ویران شده. جنازه حاضران در مجلس همه جا دیده میشد و همه مشغول آواربرداری و امدادرسانی بودند. میگفتند تعدادی از جنازهها را بردهاند ولی تا جایی که میشد دید زمین پر از جنازه بود و شدت انفجار هم به اندازهای بود که زیاد پیکرها سالم نبودند. من آنجا دنبال شهید بهشتی گشتم که پیدا نکردم و گفتند که تعدادی از اجساد را انتقال یافته کردهاند به بیمارستان شفایحیائیان. من سریع خودم را رساندم آنجا. گفتم که میخواهم پیکر شهید بهشتی را ببینم. ولی گفتند اینجا نیست. من آمدم بیرون و دو سه تا بیمارستان دیگر هم رفتم آخرش فهمیدم که پیکر ایشان در همان بیمارستان شفایحیائیان بوده و از ما پنهان کرده بودند.
چرا همکاری نمیکردند،مگر شما وزیر بهداری نبودید؟
نمیدانم. با اینکه میگفتم که من وزیر بهداری هستم میخواهم از اوضاع ایشان مطلع شوم ولی حتی به من هم نمیگفتند. البته آن موقع هنوز خیلی از کارکنان بیمارستانها از دوران شاه باقی مانده بودند و حتی حرف منِ وزیر بهداری را نمیخواندند. تا اینکه بالاخره بعد از دوساعت پیکر ایشان را در سردخانه به من نشان دادند. من رفتم داخل سردخانه، از این سردخانههایی بود که هرطرف چهارطبقه کشو داشت ، دیدم داخل یکی از کشوها، پیکر شهید بهشتی را گذاشتهاند و در بقیه کشوها پیکر دیگر شهدای آن اتفاق را. پیکر شهید بهشتی طوری بود که بهخاطر شدت انفجار فقط سر وصورت اش از سینه به اوج سالم بود و از بقیه پیکر ایشان چیزی باقی نمانده بود. من هنگامی که ایشان را دیدم با شهید رجایی تماس گرفتم و ماجرا را اطلاع دادم و گفتم آقا جریان این هست. ایشان گفت که خودم هم باید بیایم ببینم. گفتم بعد سریع خودتان را برسانید چون میخواهند پیکرشهدا را به پزشکی قانونی انتقال یافته کنند. شهیدرجایی خیلی سریع خودش را رساند و با هم رفتیم پیکر آقای بهشتی و چند نفر دیگر از دوستان را دیدیم. من آنجا جهت نخستین بار بود که اشک شهید رجایی را دیدم. ایشان با اینکه خیلی نیرومند و خوددار بود ولی آنجا دیگر این اوضاع را که دید دیگر نتوانست روی پاهایش بایستد و برایشان صندلی آوردیم و نشست.
تا به امروز اتفاق تروریستی هفتم تیر ۱۳۶۰ که منجر به شهادت ۷۲ تن از عزیزترین همراهان انقلاب از جمله شهید آیت الله بهشتی شد از زوایای متفاوت مورد بررسی و واکا
بعد چه اتفاقی افتاد؟
بعد که حال ایشان کمی بهتر شد ما با همدیگر رفتیم دفتر ریاست جمهوری. بعد هم رفتیم دفتر مجلس. خدمت آقای هاشمی رفسنجانی. بعد هم پشت سرهم راجع به این اتفاق ترور و اتفاق ترور دیروزش یعنی ترور آقای خامنهای جلسه داشتیم.
ابتدای گفت وگو اشاره داشتید که حضرت آقا ،آن وقت به علت ترور ششم تیر در بیمارستان خوابیدن بودند و شما هم روند درمان را پیگیری می کردید، می خواهم بدانم در آن شرایط خاص ماجرای انفجار دفتر حزب را چگونه به اطلاع آقای خامنهای رساندید؟
پنهان کردن خبر شهادت بهشتی از آیت الله خامنه ای ، داستان کشف شدن پیکر شهید بهشتی
تقریبا ده روز بعد. چون میترسیدیم متاثر شوند و روی سلامتی ارزش اثر بگذارد. البته ایشان از همان هنگامی که که به هوش آمدند یک رادیوی کوچک را گرفته بودند و اخبار را گوش میدادند، بهخاطر همین من گفتم که رادیو و روزنامه در دسترس ایشان نباشد هرگز که در جریان خبر قرار بگیرند و رادیو را جمع کردیم. حتی در روزهای بعد از اتفاق هم چندبار سراغ آیت الله بهشتی را گرفتند ، تعجب کرده بودند که آیا ایشان به ملاقات ارزش نمیآید که ما هم میگفتیم هنگامی که شما خواب بودید آمدند و رفتند. ولی کمکم شک کرده بودند و به حاضران میگفتند که من باید از وضع کشور اطلاع داشته باشم ، شما رادیوی من را گرفتهاید، تلویزیون را خاموش کردهاید، من چطور اطلاع پیدا کنم؟! ما هم بهانه میآوردیم که امواج رادیویی جهت شما مضر است و عملکرد دستگاههای درمانی ما را به هم میریزد. میگفتند که خب روزنامه به من بدهید. بعد هنگامی که اصرارهایش ایشان زیاد شد، من گفتم که عالی ترین راه این است که حاج احمدآقا و آقای رجایی و باهنر و آقای هاشمی رفسنجانی بیایند و ایشان را مطلع کنند. آن ها هم جمع شدند ، کم کم ماجرای بمبگذاری در حزب را گفتند. آقا دلواپس شدند و پرسیدند که حال آقای بهشتی چطور است؟ گفتند که کمی مجروح هستند. هنگامی که اینها از اتاق بیرون رفته بودند آقای خامنهای رو کرده بودند به سمت آقای میلانینیا و پرسیده بودند شما از حال آقای بهشتی خبر دارید؟ ایشان هم گفته بودند بله باخبرم. آقا پرسیده بودند که ازایشان مواظبت جدی می شود؟ کجا خوابیدن هستند به ایشان سر میزنید؟ دکتر میلانینیا با بغض از اتاق ایشان بیرون رفته بود و هنگامی که دوباره برگشته بودند ماجرا را اطلاع داده بودند و اسم همه شهدای حزب را به حضرت آقا گفته بودند.
منبع:مشرق
انتهای پیام/
واژه های کلیدی: بیمارستان | بیمارستان | آیت الله خامنه ای | شهید بهشتی | پیدا شدن پیکر شهید بهشتی | شهید رجایی | خبر شهادت بهشتی | حادثه تروریستی
پنهان کردن خبر شهادت بهشتی از آیت الله خامنه ای ، داستان کشف شدن پیکر شهید بهشتی